جویی مضطرب و نگران بود؛ همسر سومش که کمترین دوره ی زندگی مشترک را با او سپری کرد یهودی بود و همسر و مادرش به نظر رابطه ای دوستانه و خاص داشتند و حالا که احساسات ناگفته ی مادرش در آن روزها را تصور می کرد، مانند این بود که بید کاغذ جلوی چشمش از میان کتابی قدیمی بیرون بپرد. در روزهایی که مادرش چندان هوشیار نبود، فکر می کرد دکترها و متحدانشان توطئه چیده اند او را از خانه و زمین سی هکتاری با ارزشش بیرون کنند. «مرد گنده ای که شبیه دنی توماس بود آمد و ناخن های پایم را کوتاه کرد؛ فکر می کنی به خاطر این کار چقدر به صورت حساب بیمارستان اضافه کنند؟»
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
این کتاب کتابی عالی است