ما در آپارتمانی سه طبقه در خیابان می پل در سنت لوئیس زندگی می کردیم. در محله ای که یک گاراژ شبانه روزی داشت، یک خشکشویی که مال چینی ها بود و یک سیگارفروشی که در واقع کارش دلالی بود. من شخصیتی غیرعادی بودم. یکی که آمده بود تا برای بدترین تغییر یا مصیبتی آماده باشد، چون شاعری بودم که در انبار کالا کار می کرد.
خواهرم لورا می توانست حتی سخت تر از من رده بندی شود. او هیچ قدم مثبتی در این دنیا برنداشت، جز ایستادن کنار آب با پاهایی که گویی سرد تر از آنی بودند که بتوانند حرکتی بکنند. کاملا مطمئنم که اگر مادرم او را با خشونت به جلو هل نمی داد، هرگز حتی یک میلی متر هم از جایش تکان نمی خورد.
معرفی کتاب اتاق تاریک
در کتاب اتاق تاریک مجموعه داستان هایی از تنسی ویلیامز، نویسنده و نمایش نامه نویس آمریکایی می خوانید.
درباره اتاق تاریک
داستان های این کتاب همه بیانگر سرگذشت واقعی تنسی ویلیامز هستند. هر چه برای او اتفاق افتاده، واقعی یا خیالی را در این کتاب می خوانید. ویلیامز جز خیال پردازی های گاه به گاهش، در داستان هایش به زندگی می پردازد، به همان شکلی که آن را تجربه یا تصور کرده است. او مانند چخوف نویسندهٔ بزرگی در ژانر داستان کوتاه نیست، ولی چیزی کمیاب تر از نبوغ صرف دارد. او در داستان هایش لحن روایتگری دارد که بسیار جذاب است. داستان های تنسی نیاز به هیچ توضیحی ندارند. بعضی از آن ها شگفت انگیزند و برخی دیوانه وار.
خواندن کتاب اتاق تاریک را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم؟
علاقه مندان به ادبیات غرب و داستان کوتاه از این اثر لذت خواهند برد.
درباره تنسی ویلیامز
تنسی ویلیامز در ۲۶ مارس ۱۹۱۱ در کلمبوس می سی سی پی متولد شد و در فوریه ۱۹۸۳ درگذشت. پدرش فروشنده دوره گرد کفش بود که بیشتر وقت ها مست و دور از خانه بود. تنسی به خاطر بیماری دیفتری که در کودکی از سر گذراند جوان خوش بنیه ای نبود و به همین خاطر پدرش او را تحقیر می کرد. خواهرش رز اسکیزوفرنی داشت که پس از عملی روی مغزش کاملا روانی شد و تا اخر عمرش در بیمارستان روانی ماند. به گفتهٔ بسیاری از منتقدان و مورخان، ویلیامز ایدهٔ بیش تر کارهایش را از خانوادهٔ ازهم گسیخته و غیرعادی خود گرفته و زندگی و تجربه های شخصیش موضوع مستقیم کارهایش بوده است. تنسی از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱ به دانشگاه میزوری کلمبیا رفت و در کلاس های روزنامه نگاری شرکت کرد. خیلی زود شعرها، مقاله ها، نمایش نامه ها و داستان هایش را برای مسابقه های نویسندگی فرستاد. در سال سوم دانشکده را رها کردو به اصرار پدرش مجبور شد در کارخانه کفش کار کند. او در اوقات فراغتش روی داستان هایش کار می کرد اما نارضایتی اش از کار و ناکامی اش در نوشتن او را به فروپاشی عصبی رساند. جدایی پدر و مادرش هم مزید بر علت شد اما همچنان در نویسندگی کوشا بود تا این که در ۱۹۳۹، برای نمایش نامهٔ نبرد فرشتگان، هزار دلار از بنیاد راکفلر کمک هزینهٔ تحصیلی دریافت کرد. در همین دوره هم بود که پس از چندبار تلاش برای برقراری رابطه با زنان، سرانجام هم جنس گرایی خود را پذیرفت. تنسی با نمایش نامه باغ وحش شیشه ای در سال ۱۹۴۴ مشهور شد. این نمایش نامه بازگوکنندهٔ پیشینهٔ خانوادگی غم بارش بود و برای نوشتن آن از شکل روابط حاکم بر خانوادهٔ خودش الهام گرفته بود. باغ وحش شیشه ای در زمستان ۱۹۴۴ ۱۹۴۵ در شیکاگو اجرا و نقدهای خوبی در موردش نوشته شد و جایزهٔ حلقهٔ منتقدان نمایش نیویورک را برای بهترین نمایش فصل به دست آورد. این آغاز موفقیت های تنسی ویلیامز بود.
در ۱۹۴۷ موفقیت بزرگ نمایش نامهٔ بعدیش، تراموایی به نام هوس، اعتبارش را در مقام نمایش نامه نویسی بزرگ تضمین کرد. نمایش نامه های گربه روی شیروانی داغ (۱۹۵۵) و پرندهٔ شیرین جوانی(۱۹۵۹) از دیگر کارهای موفق او بودند که آن ها را بعد از تراموایی به نام هوس نوشت.
الیا کازان، که بسیاری از کارهای درخشان ویلیامز را کارگردانی کرده، دربارهٔ ویلیامز می گوید «هر آن چه در زندگیش رخ داده در نمایش نامه هایش منعکس شده و هر چه که در نمایش نامه هایش هست در زندگیش وجود داشته.»
تنسی ویلیامز بعد از خلق آثار موفق متعدد، تا سال ۱۹۵۹ برندهٔ دو جایزهٔ پولیتزر، سه جایزهٔ حلقهٔ منتقدان نمایش نیویورک، سه جایزهٔ دونالدسون و یک جایزهٔ تونی شد. اوایل دههٔ پنجاه، که اقتباس هایی سینمایی از نمایش نامه های باغ وحش شیشه ای و تراموایی به نام هوس ساخته شد، ویلیامز مخاطبان بی شماری پیدا کرد.
در ۱۹۷۴، جایزهٔ ادبی سنت لوئیس را از کتاب خانهٔ دانشگاه سنت لوئیس دریافت کرد و در ۱۹۷۹، چهار سال قبل از مرگش، به تالار مشاهیر تئاتر امریکا راه یافت.
آثار خلاقانه به جامانده از تنسی ویلیامز خیلی گسترده تر از آن چیزی است که ستایندگانش درک کرده اند: بیش از بیست و پنج نمایش نامهٔ بلند، چهل نمایش نامهٔ کوتاه، ده ها فیلم نامهٔ ساخته شده و ساخته نشده و مجموعه شعری برای اپرا. افزون بر آن دو رمان، یک داستان بلند، بیش از شصت داستان کوتاه، بیش از صد شعر، یک خودزندگی نامه، یک کتاب خاطرات، مجلدی از نامه های منتشرشده اش، مقدمه هایی بر نمایش نامه ها و کتاب های دیگران و مقاله ها و نقدهای گاه به گاه آثار به جامانده از اوست. او به عبارت «نویسندهٔ پرکار» معنایی تازه بخشید.
جملاتی از کتاب اتاق تاریک
خواهرم پیش از من به آن سرزمین تفاوت های اسرارآمیز سفر کرد، همان جا که بچه ها بزرگ می شوند؛ چون نسبت به من این برتری را داشت که دو سال بزرگ تر بود و دختر