کتاب مه زاد 1

THE MISTBORN 1
امپراتوری نهایی
کد کتاب : 64869
شابک : 978-6222041953
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 728
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

آخرین امپراطوری
The Final Empire
مجموعه ی مه زاد
کد کتاب : 14904
مترجم :
شابک : 978-6006225814
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 835
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب آخرین امپراطوری اثر برندون سندرسون

آخرین امپراطوری رمانی تخیلی است که توسط نویسنده آمریکایی برندون سندرسون در سال 2006 نوشته شده است.

برای هزار سال خاکستر همه جا را فرا گرفت و هیچ گل شکوفه ای نداشت. هزار سال اسکا در بدبختی اسیر بود و در ترس زندگی کرد. برای هزار سال ، لرد رولر ، "لغزنده بی نهایت" ، با قدرت مطلق و شکست ناپذیر سلطنت کرد. سپس ، هنگامی که این دوران آنقدر طولانی شد که حتی خاطره ای از آن باقی نماند ، مردی از دل زندان جهنمی پادشاه سر بر آورد و به عنوان خدمت کار وفاداری در خدمت رولر درآمد.

کسیر نخبگان دنیای زیرزمین ، باهوش ترین و قابل اعتماد ترین آنها را استخدام کرد که هرکدام قدرت منحصر به فردی دارند . او با این کار می خواهد استبدادی ک مدت ها حکمفرما بوده است را نابود کند.

اما حتی با بهترین جنایت کارانی که تا کنون زندگی کرده اند ، نقشه او بسیار مشکل به نظر می رسد. وین آموخته است که خیانت را از هرکسی که ملاقات می کند انتظار داشته باشد و به این نتیجه رسید که اگر بخواهد به قدرتهای زیادی دست پیدا کند، باید آموزش بگیرد.

کتاب آخرین امپراطوری

برندون سندرسون
برندون سندرسون، زاده ی 19 دسامبر 1975، نویسنده ی آمریکایی داستان های فانتزی و علمی تخیلی است.سندرسون در لینکلن نبراسکا به دنیا آمد. او از همان دوران نوجوانی، عاشق و شیفته ی رمان های فانتزی شد و چندین بار تلاش کرد که داستان های خودش را بنویسد.سندرسون به دانشگاه بریگام یانگ رفت و در رشته های ادبیات انگلیسی و نویسندگی خلاق فارغ التحصیل شد.او در زمان تحصیل، داستان های زیادی می نوشت و تا سال 2003، دوازده رمان به رشته ی تحریر درآورد که همگی منتشر نشده بودند. اولین رمان سندرسون در سال 2005 به چاپ رس...
نکوداشت های کتاب آخرین امپراطوری
Intrigue, politics, and conspiracies mesh complexly in a world Sanderson realizes in satisfying depth and peoples with impressive characters.
فتنه ، سیاست و توطئه های پیچیده در دنیایی که ساندرسون خلق کرده است همراه با مردمی با شخصیت های برجسته روایت می شود.
Booklist Booklist

Enjoyable, adventurous read that. . .should satisfy even easily-bored teens.
لذت بخش و پرماجرا آن را بخوانید. . نوجوانان حتی آنهایی که بی حوصله اند از این کتاب لذت می برند.
Washington Post Washington Post

قسمت هایی از کتاب آخرین امپراطوری (لذت متن)
داکسن با خوشحالی نگاهی به آن انداخت و گفت: «از کجا پیداش کردی؟» کلسییر در حالی که گرد و خاک بطری را پاک می کرد، گفت: «توی یکی از کشوهای مخفی.» داکسن گفت: «فکر می کردم همه شون رو پیدا کردم.» - همین طوره. یکی شون یه در مخفی داشت. داکسن پوزخندی زد و گفت: «چه زیرکانه.» کلسییر سرش را به نشانه ی تأیید حرفش تکان داد و درحالی که چوب پنبه سر بطری را باز می کرد و آن را در سه فنجان می ریخت، گفت: «حقه و نیرنگ هیچ وقت تمومی نداره. همیشه یه چیز مخفی دیگه وجود داره.» سه فنجان برداشت و به طرف وین و داکسن رفت تا در کنارشان پشت میز بنشیند. وین با تردید فنجانش را از دست او گرفت. جلسه اندکی قبل به پایان رسیده بود. بریز، هام و ایدن رفته بودند تا درباره ی حرف های کلسییر فکر کنند. وین نیز احساس می کرد بهتر است از آنجا برود، اما جایی برای رفتن نداشت. به نظر می رسید داکسن و کلسییر مطمئن بودند که همراهشان می ماند. کلسییر جرعه ای از شراب سرخ نوشید، سپس لبخندی زد و گفت: «آه، این خیلی بهتره.» داکسن سرش را به نشانه ی موافقت با حرفش تکان داد، ولی وین لب به نوشیدنی خود نزد. داکسن گفت: «باید دودساز دیگه ای پیدا کنیم.» کلسییر سرش را به نشانه تأیید حرفش تکان داد و گفت: «هرچند به نظر می اومد که بقیه خیلی خوب با این موضوع کنار اومدن.» داکسن گفت: «بریز هنوز کاملا یقین پیدا نکرده.» کلسییر لبخندی زد و گفت: «اون پا پس نمی کشه. بریز از چالش خوشش می آد و دیگه هرگز چالشی از این بزرگ تر نصیبش نمی شه. در ضمن دونستن این موضوع دیوونه اش می کنه که ما بخوایم کاری رو انجام بدیم، ولی اون توی گروه نباشه.» داکسن گفت: «البته حق داره نگران باشه. خود من هنوز یه ذره نگرانم.» کلسییر سرش را به نشانه ی تأیید حرفش تکان داد و وین اخمی کرد. پس اونا جدی می خوان همچین نقشه ای رو اجرا کنن؟ یا هنوزم دارن به خاطر من ادا درمی آرن؟ هر دو مرد کاملا ماهر به نظر می رسیدند. با این حال سرنگون کردن آخرین امپراطوری؟ آن ها به زودی یا جلوی جریان مه را می گرفتند یا مانع طلوع خورشید می شدند. داکسن پرسید: «بقیه ی دوستانت کی می رسن اینجا؟»