کتاب شرلوک هولمز 8 : یال شیر

"شرلوک هولمز 8 : یال شیر" یکی از معدود داستان‌های شرلوک هولمز است که خود کارآگاه بزرگ آن را روایت می‌کند، نه دکتر جان واتسون. این داستان که نخستین بار در سال ۱۹۲۶ در "مجله استرند" منتشر شد و بعدها در *کتاب موردی شرلوک هولمز" گنجانده شد، در دوران بازنشستگی هولمز و در حومه ساسکس رخ می‌دهد. تغییر مکان و زاویه روایت، فرصتی فراهم می‌کند تا کانن دویل، هولمز را از منظری تازه به تصویر بکشد-به‌عنوان یک محقق سالخورده اما همچنان درخشان، که حتی در انزوای روستایی نیز نمی‌تواند از رازها و معماها دور بماند. با فاصله گرفتن از خیابان‌های پرجنب‌وجوش لندن، داستان در فضایی آرام اما مرموز در سواحل انگلستان جریان دارد، جایی که آرامش بازنشستگی هولمز به‌سرعت با مرگی عجیب برهم می‌خورد.
ماجرا از جایی آغاز می‌شود که فیتزروی مک‌فرسون، معلمی محلی، درحالی‌که از کنار دریا به سمت خشکی می‌دود، از شدت درد ناله‌کنان فرو می‌ریزد. تنها کلماتی که به زبان می‌آورد، «یال شیر!» است، پیش از آنکه تسلیم مرگی دردناک شود. بدنش با جراحاتی عمیق و سرخ‌رنگ پوشیده شده و هیچ مهاجم آشکاری در صحنه دیده نمی‌شود. در ابتدا، یان مرداک، معلمی گوشه‌گیر که پیش‌تر با مک‌فرسون درگیری داشته، مظنون اصلی به شمار می‌آید. هولمز، که این بار بدون واتسون تحقیق می‌کند، با بررسی دقیق صحنه، مشورت با متخصصان پزشکی، و تحلیل جزئیات، یک معمای عجیب را حل می‌کند: چگونه ممکن است فردی بدون هیچ تماس آشکاری جان خود را از دست بدهد؟ سرنخ اصلی زمانی آشکار می‌شود که هولمز محل شنا و تفریح مک‌فرسون را بررسی می‌کند و متوجه حضور قاتل واقعی می‌شود-یک "Cyanea capillata"، معروف به چتر دریایی یال شیر. این موجود دریایی که تقریبا در آب نامرئی است، با نیش سمی‌اش قربانی را به کام مرگ کشانده است.
"شرلوک هولمز 8 : یال شیر" یکی از منحصربه‌فردترین پرونده‌های شرلوک هولمز است، زیرا او را خارج از محیط معمولش و بدون حضور یار همیشگی‌اش نشان می‌دهد. اگرچه این داستان فاقد تنش و پیچیدگی‌های توطئه‌های شهری هولمز است، اما همچنان معمایی قوی و فریبنده را ارائه می‌دهد که نشان‌دهنده نبوغ همیشگی او است. حتی در دوران بازنشستگی، هولمز همچنان یک ذهن تحلیل‌گر بی‌رقیب باقی می‌ماند و این داستان اثباتی بر آن است که کارآگاه بزرگ، نه‌تنها با جنایتکاران، بلکه با رازهای طبیعت نیز دست‌وپنجه نرم می‌کند.