زلاندنو در آتش تب طلا می سوزد.اینک چهل و شش سال از تاریخ اشتغال این سرزمین توسط بریتانیای کبیر می گذرد-رویدادی که منجر به وابستگی آن به «کال» جدید جنوب شده است-و به عبارت بهتر، سی و دو سال بعد از استقرار در مستعمرات سلطنتی و سپس جدایی و تجزیه از آن و حکومت خود مختاری.
از هشت ملوان این کشتی، تنها چهار نفر باقی مانده و چهار دریانورد فرار را بر قرار ترجیح داده بودند. اینک دوازده ساعت از زمانی که کشتی را ترک کرده بودند، می گذشت و تا این زمان از «دوندن» به قدر کافی دور شده و به سوی معادن طلا پیش می رفتند. ناخدا که که کشتی را بار زده و آماده حرکت بود، اکنون باید جای خالی رفتگان را پر کند، اما نه پیشنهاد دستمزد گزاف و نه چشم انداز سفر چند ماهه نتوانسته بود هیچ ملوانی را جلب کند. او بیم این را داشت مبادا این چند نفر باقیمانده نیز به بهانه ای کشتی را ترک کنند و بگریزند و به رفقایشان بپیوندند.