مایا چند روز قبل از کریسمس از داخل اتوبوس زن و شوهری را درحال دعوا در وسط خیابان شلوغ می بیند آنها اسلحه به دست دارند و مایا را در حال تماشا می بینند مایا به پلیس اطلاع می دهد و بعد یک جسد پیدا می شود اکنون مایا می داند که شاهد حیاتی یک جنایت است پلیس مایا را در روستایی در ولز مخفی می کند مایا تصمیم می گیرد سر از ماجرا درآورد.
در آن روستای دورافتاده برف به شدت می بارد و آلی پسرخاله مایا حسابی مایا را کلافه می کند
آیا قاتلان می توانند مایا را پیدا کنند و آیا مایا میتواند پرده از راز این جنایت بردارد؟