1. خانه
  2. /
  3. کتاب فرار از جزیره

کتاب فرار از جزیره

5 از 2 رأی

کتاب فرار از جزیره

Scar Island
انتشارات: پرتقال
ناموجود
138000
معرفی کتاب فرار از جزیره
کتاب فرار از جزیره، اثری نوشته ی دن گماین هارت است که نخستین بار در سال 2016 به چاپ رسید. جاناتان گریسبی، تازه ترین ورودی به «مدرسه ی بهسازی و تربیتی اسلبهنج برای پسران دارای مشکل» است. این مدرسه، دژی کهن و زوال یافته از سنگ های خاکستری است که از دل اقیانوس سر برآورده است؛ جایی تاریک، نمور و دلگیر. و دقیقا همان جایی است که جاناتان فکر می کند لیاقتش را دارد. چون او کار وحشتناکی کرده و مایل است هر نوع مجازاتی را بپذیرد. اما همین که جاناتان به تدریج در حال عادت کردن به وضعیت جدیدش است، حادثه ای عجیب باعث می شود که هیچ فرد بزرگسالی بر پسران مدرسه ی اسلبهنج نظارت نداشته باشد. اکنون پسرها آزاد هستند و تمام جزیره برای آن هاست. اما آزادی، خطرات غیرمنتظره ای را به همراه می آورد. و اگر جاناتان نتواند با گناهان گذشته ی خود کنار آید و دوستانش را به جایی امن برساند... آن وقت همه ی پسرها محکوم به نابودی خواهند بود.
درباره دن گماین هارت
درباره دن گماین هارت
دن گماین هارت، نویسنده ای آمریکایی است. گماین هارت به دلیل مأموریت پدرش که در ارتش کار می کرد، در فرانکفورت آلمان به دنیا آمد. او به دانشگاه گونزاگا در واشنگتن رفت و در رشته ی تاریخ تحصیل کرد. گماین هارت علاوه بر نویسندگی، به کار تدریس نیز می پردازد.
ویژگی های کتاب فرار از جزیره
  • از کتاب های پرفروش در آمریکا
نکوداشت های کتاب فرار از جزیره

ترکیبی از حادثه، احساس و نثری زیبا.

Barnes & Noble

مخاطبینی که با این اثر به خوبی ارتباط برقرار می کنند، این کتاب را بارها و بارها خواهند خواند.

Kirkus Reviews

داستانی درباره ی رستگاری که بر حقایقی تلخ نور می تاباند.

Scholastic
قسمت هایی از کتاب فرار از جزیره

متوجه شد ملوان قایق به او لبخند می زند. لبخندش خوشایند نبود؛ بیشتر دندان هایش ریخته بود و دندان های اندکی هم که داشت، قهوه ای و پوسیده بودند. از لب پایین تا وسط ریش خاکستری نامرتبش، رد تنباکو مانده بود. ملوان که با یک دست سکان را نگه داشته بود، با صدایی که سعی می کرد از لا به لای سر و صدای موتور قایق شنیده شود، گفت: «انگار ترسیدی!» جاناتان فقط پلک زد و جهت نگاهش را عوض کرد.

جاناتان با حرکتی ناگهانی، سرش را عقب برد تا موها را از روی چشم هایش کنار بزند. بعد با نادیده گرفتن ملوان بدجنس، به دریای مواج خیره شد. او پشت به قسمت جلوی قایق و رو در روی ملوان و اسکله ای نشسته بود که چند دقیقه قبل آن را ترک کرده بودند. دستیار ملوان کنارش نشسته بود. جوان بود؛ هفده هجده ساله، با قیافه ای مهربان تر. در واقع بچه محسوب می شد.

سایروس گفت: «البته احتمالا خودتم می دونستی جای مخوفیه، مگه نه؟ اصلا واسه همینه داری می ری اونجا. یه جای مخوف واسه جوون های مخوفی مثل خودت. جوون های دردسرساز، بزهکارها، مجرم ها.» هر کلمه را مانند آبنبات در دهانش مزه مزه می کرد.

مقالات مرتبط با کتاب فرار از جزیره
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب فرار از جزیره"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

یک کتاب بشدت زیبا

1403/05/13 | توسطسید امیرحسین موسوی پناه
0
|

دوسش داشتم و از خوندنش لذت بردم❤️

1401/11/21 | توسطسمانه حیدرزاده
0
|