کتاب دختری با کت آبی

Girl in the Blue Coat
کد کتاب : 536
مترجم :
شابک : 978-600-8812-16-6
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 256
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

برنده ی جایزه ی ادگار آلن پو سال 2017

معرفی کتاب دختری با کت آبی اثر مونیکا هسی

داستان کتاب دختری با کت آبی، در آمستردام و در سال 1943 می گذرد. هانکه، روزهایش را با تهیه و تحویل کالاهای بازار سیاه به مشتری هایش می گذراند و شب ها نیز مجبور است ماهیت اصلی کارش را از پدر و مادر نگرانش مخفی سازد. نامزد هانکه با یورش آلمان ها در جنگ کشته شد و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری می کند. هانکه دوست دارد که کار غیرقانونی اش را نوعی شورش و سرکشی کوچک قلمداد کند. در روزی عادی، یکی از مشتریان هانکه، خانم جانسن، از او درخواست کمک می کند. زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را می شنود، بسیار شوکه و شگفت زده می شود. خانم جانسن می خواهد نوجوانی یهودی را پیدا کند که در خانه اش مخفی شده بود ولی اکنون بدون هیچ رد و نشانی ناپدید شده است. هانکه در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در چنین ماجرای خطرناکی ندارد، اما او درنهایت، وارد گستره ای وسیع از اسرار و ماجرجویی ها می شود که او را به قلب مقاومت علیه نازی ها می کشاند، چشمانش را روی بی رحمی و ستم های جنگ باز کرده و او را وادار می سازد که هر طور شده کاری بکند.

کتاب دختری با کت آبی

مونیکا هسی
مونیکا هسی، نویسنده ای آمریکایی است که آثار فوق العاده موفقی در کارنامه ی هنری خود دارد. رمان او با نام دختری با کت آبی، به چندین و چند زبان زنده ی دنیا ترجمه شده و فروش بسیار بالایی داشته است. او برای روزنامه ی واشنگتن پست، مطلب می نویسد و مانند داستان نویسی، در این حرفه هم موفقیت های ارزشمندی کسب کرده است. مونیکا هسی به همراه همسرش در ماریلند زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب دختری با کت آبی
Beautifully written, intricately plotted.
با نثری زیبا و داستانی چندوجهی.
Barnes & Noble

An extraordinary, gripping novel about bravery, grief, and love in impossible times.
رمانی جذاب و فوق العاده درباره ی شجاعت، سوگ و عشق در عصری غیر قابل تحمل.
Goodreads

An intelligent and humane historical mystery.
یک داستان معمایی/تاریخی هوشمندانه و انسانی.
Wall Street Journal Wall Street Journal

قسمت هایی از کتاب دختری با کت آبی (لذت متن)
غم و غصه من این طوری. مثل یه اتاق خیلی به هم ریخته که برقش رفته. تاریکی ش به خاطر ماتمیه که برای باس گرفتم. اولین چیز بدی که تو این خونه س همینه. به محض این که وارد خونه می شی، اولین چیزی که می بینی همینه که رو همه چی سایه افتاده، ولی اگه بشه چراغو روشن کنی، می بینی خیلی چیزها تو اتاق هست که درست نیست یا سر جاش نیست. ظرف ها کثیفه، روشویی پر کپکه، فرش ها کجه.

می گه دوسش داره، شاید هم واقعا داره. یه بار دیدمش، اسمش رولفه. خوش تیپ و قدبلند بود و لبخند دوستانه ای داشت. حرف های درستی هم می زد و می گفت برای یکی از مقامات بالای اداره گشت کار می کنه و من اگه چیزی می خوام می تونم بهش بگم، چون دوستای الزبت دوستای اونم هستن. باهاش دست دادم و همون لحظه می خواستم بالا بیارم.

گاهی اوقات، امید می تواند زهرآگین باشد.