1. خانه
  2. /
  3. کتاب طلوع صحرا

کتاب طلوع صحرا

نویسنده: واریس دیری
3.8 از 1 رأی

کتاب طلوع صحرا

سرگذشتنامه زنان سومالی و فعالیت های سیاسی زنان اصلاح طلب
Desert Dawn
٪15
260000
221000
معرفی کتاب طلوع صحرا
این کتاب براساس سرنوشت واقعی واریس که ریشه در خانواده ای مسلمان و صحرا نشین در سومالی دارد اما برای در امان ماندن از ازدواج با مردی شصت ساله مجبور به ترک سرزمین خود و فرار می شود نوشته شده است. دیری که همواره در آرزوی بازگشت به زادگاه و وطنش به سر می برد، در شرایطی پای به سرزمینش می گذارد که آتش جنگ و هرج و مرج در آن شعله ور است. او در پی آگاهی از خاستگاه خود و نگاهی مجدد به زادگاهش است.
درباره واریس دیری
درباره واریس دیری
واریس دیری مانکن زن بین‌المللی سومالیایی‌تبار، نویسنده و سخنگوی حقوق زنان در آفریقاست و به عنوان سفیر سازمان ملل متحد در راه توقف بریدن آلت زنانه (ختنه زنان) جهان فعالیت می‌کند.
دیری در کتاب «گل صحرا» خاطرات کودکی خود را بازگو می‌کند. دوران کودکی او در زندگی کوچ نشینی به ویژه در نگهداری از حیوانات گذشته‌است. در کودکی ختنه شده‌است و در ۱۲ سالگی از زندگی کوچ نشینی صحرایی و ازدواج اجباری فرار کرد چون پدرش در مقابل پنج شتر، او را به عقد مردی شصت ساله درآورده بود. او از صحرای سخت سومالی گذشت و در آخر به لندن رفت. یک عکاس انگلیسی در لندن زیبایی و استعداد او را کشف می‌کند و سرانجام واریس یک مدل (مانکن) شد.
او در بخش بعدی این کتاب ضمن وحشیانه خواندن تجربه‌اش از عمل ناقص‌سازی جنسی زنان که نزد عوام به ختنه زنان نیز معروف است، گزارش می‌دهد که این کار معمولاً در شرایط کاملاً ابتدایی به وسیله قابله یا زنی دهاتی و بدون هیچ‌گونه داروی بیهوشی انجام می‌شود.
از این پس واریس تصمیم می‌گیرد دربارهٔ ختنه شدنش صحبت کند. ابتدا به این دلیل که این موضوع او را عمیقاً آزار داده‌است و علاوه بر مشکلات جسمی هیچگاه نتوانسته‌است به لذت رابطه جنسی پی ببرد؛ و دلیل دیگر اینکه حالا به عنوان زنی بالغ از کشورش می‌تواند به جای تمامی زنان هم‌وطنش که سکوت کرده‌اند کاری بکند. امروز واریس به عنوان سفیر سازمان ملل متحد در راه توقف ختنه زنان جهان فعالیت می‌کند.
قسمت هایی از کتاب طلوع صحرا

وقتی بچه بودیم، هروقت اسم بابا را می شنیدیم تن مان می لرزید. حتی فکر کردن به بابا هم در من ایجاد اضطراب می کرد. هنوز هم نسبت به آن مرد احساساتی داشتم و خیلی دلم می خواست او را ببینم. دلم می خواست به چشمان پدرم نگاه کنم. دلم می خواست ببیند دختر کوچولویی که مدام به او دستور می داد، الان چه شکلی شده. دلم می خواست پدرم صورتم را ببیند؛ صورتی که روی جلد مجلات و در فیلم ها ظاهر شده است؛ چهره ای که همه جای دنیا آن را می شناسند. می خواستم جملاتی را که به من گفته بود، برایش یادآوری کنم: «تو بچه ی من نیستی، تو دیگر از کجا آمدی.» این جملات قلبم را جریحه دار کرده بود و شاید همین باعث شد تا این همه سال برنگردم.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب طلوع صحرا" ثبت می‌کند