نوشتن اگر زبان مشترک ما نباشد، برای من، دهان پنهان و پر بهانه ای ست در تاریکی جیب های زمان. نوشتن، زبان مشترک عقل و احساس آدمی ست که گه گاه با خودش حرف می زند؛ آنقدر آرام که لبانش در سکون می مانند و آنقدر بلند که روزی به گوش های تو در آن سوی جهان خواهد رسید.
جهانی که دیوارهایش، آدم هایش هستند و رفیقانش منظره هایی که روزی باهم به آنها نگاه کرده ایم. جهانی که خاطراتت را در دریاهایش غرق می کند و گاه آن آدمی که در قلب دریا فرو می رود، گاه آن کس که فرو می رود، آنکه غرق می شود؛ آنچنان عاشقانه زیسته که انگار برای دریا دلبری می کند. جهانی با نقابی برای نیمه های روشن و تاریک هر آدمی در گوشه ی آن همه شبانه روز.
بسیار روان و زیبا