کافکا در جایی توصیف از نوشتن را بیرون پریدن از صف مردگان می داند. طبعا وصفی که از نوشتن دارد متعلق به دوران بعد از حیات نویسنده است. شاید به زعم این قلم نوشتن به معنای حضور است، حضور یک صدا و یک لحن که در جهان منتشر می شود و به تعبیری اعلام حضور می کند و ننوشتن و نبودن آن صدا غیاب است و نبودن و عدم. شاید کلام شفاهی و مکتوب این تفاوت را دارد که نوشتن بیشتر با تدقیق و اندیشه همراه است وگرنه انعکاس صداها ناشی از گفت و گو شب و روز فروکش نمی کند. ولی پس از اختراع نوشتن، مفاهیم در شکل کلمات مکتوب تثبیت می شود تا به صورت مانا در طول و عرض مکان و زمان منتقل شود.
«زاویه ی دید»، داستان ها را به آثاری جدید تبدیل می کند و نشان می دهد ما به جای نیاز داشتن به مجموعه ای جدید از رویدادها، فقط به شیوه ای جدید برای نگاه کردن به آن ها نیاز داریم.
هدف اصلی برای اغلب داستان سرایان این است که کاری کنند مخاطبین، داستان آن ها را کامل بخوانند