این دفتر نگاهی به کتاب «هستی و زمان» اثر هایدگر دارد که در سال ۱۹۲۷ و ۳۸ سالگی نویسنده منتشر شده است. این اثر نمایانگر تلاشی عمیق برای آشتی دادن شماری از سنت های عقلانی ظاهرا متعارض است که تفکرات ارسطو، قدیس پل، قدیس آگوستین، لوتر، کانت، هگل، کی یر کگور، نیچه، برگسون و هوسرل از آن جمله اند. هستی و زمان را می توان پاسخی به سلطهٔ نظریهٔ شناخت بر فلسفهٔ مدرن دانست که از زمان دکارت شروع شد. هرچند تأثیرگذارترین متفکران در آلمان آن روزگار، یعنی نوکانتی ها و پوزیتیویست ها، سعی داشتند تبیینی از چگونگی شناخت ما از جهان عرضه کنند، هایدگر پرسش ها در باب شناخت را کنار گذاشت و مستقیما به مطالعهٔ هستی موجودات روی آورد.
تبیین هستی در این کتاب در تضاد شدید با یکی از فرض های اصلی جریان غالب فلسفهٔ غرب قرار می گیرد: این فرض که هستی را باید همچون چیزی اندیشید که پایدار و تغییرناپذیر است. درحالی که از زمان افلاطون اکثر فیلسوفان فرض کرده اند که هستی هر چیزی را باید بر پایهٔ آنچه سرمدی و ثابت است (مثل، ذوات، قوانین علمی و غیره) فهمید، هایدگر معتقد است که هستیْ در زمان گشوده می شود؛ در واقع، هستی خود زمان است. از آنجا که هایدگر صرفا نیمی از هستی و زمان را به پایان رساند، نمی توانیم مطمئن باشیم که او ارتباط نهایی میان هستی و زمان را چگونه تصور می کرد. اما بخش های منتشرشدهٔ این کتاب برخی از دقیق ترین، بصیرت زاترین و اصیل ترین تأملاتی است که تاکنون دربارهٔ اگزیستانس انسانی و فهم ما از هستی نوشته شده است.
کتاب هستی و زمان