انتقادهای ارسطو به این آرا مبنایی برای دیدگاه های خود او فراهم می آورد. نخست اینکه، به گمان او زندگی ای که فقط وقف خوشی های شهوانی شود شایستهٔ انسان نیست، حتی اگر پادشاه شهر بدنام نینوا در کتاب مقدس از آن خوشی ها بهره مند شده باشد. این زندگی صرفا شایستهٔ حیوانات غیرانسان است. ارسطو بر آن است که سعادت فقط به انسان ها تعلق دارد. پسان، وی توضیح خواهد داد که چگونه لذات جسمانی، فقط تا حدی مشخص، ارزشمندند. دودیگر آنکه، ارسطو استدلال می کند، کسانی که می گویند به تحسین توجه می کنند می خواهند به سبب نیک بودن تحسین شوند، و بنابراین مقصود حقیقی آن ها فضیلت اخلاقی است نه صرفا تحسین. این نتیجه گیری دیدگاه ارسطو دربارهٔ اهمیت فضیلت اخلاقی، و این ایده را که شهرت فقط وقتی ارزشمند است که به پاس امری درخور باشد، پی می ریزد. همین ایده در توصیف ارسطو از برترین فضیلت اخلاقی، یعنی بزرگواری، بسط داده می شود. در آخرین کتاب اخلاق نیکوماخوسی، ارسطو به زندگی توأم با پژوهش بازمی گردد. در خصوص پول، ارسطو استدلال می کند که عاقلانه نیست که طلب تنها پول غایتی فی نفسه باشد بلکه طلب پول فقط برای دیگر نیک هایی که به بار می آورد معقول است. این دیدگاه ارسطو که سعادت هدفی ابزاری نیست مفروض توضیح اخیر است.