«جمهوری افلاطون، در نظر افراد متعدد، چیزهایی متعدد است؛ برای بعضی، جمهوری در زمره ی نخستین آثاری است که در سنت غربی درباره ی نظریه ی سیاسی نوشته شده اند. برای بعضی دیگر، جمهوری بحثی تیزبینانه درباره ی رابطه ی میان هنرها و دولت، ماهیت آموزش یا نقش جامعه شناختی اساطیر است. برای بعضی دیگر ممکن است جمهوری نخستین آزمون یک پرسش اخلاقی بنیادین باشد، یا ارائه ی نوعی نظریه ی مابعدالطبیعی بنیادین، یا صرفا مثالی بارز از افلاطون گرایی باستانی. و تا جایی که من می دانم، همه ی آن ها می توانند بر حق باشند. با این همه، به باور من، جمهوری رشته ی واحدی از استدلال را دربردارد و پیش از آنکه سایر موضوعات جمهوری را بتوانیم به درستی بفهمیم، باید درباره ی آن به توافق برسیم. تمرکز این نوشته بر همین رشته ی استدلالی خواهد بود.»