کی از ایده های اصلی نظریهٔ نظام های ساختی این بود که نشان دادن معناداری یک گزاره مشتمل است بر نشان دادن اینکه این گزاره در نسبت منطقی معینی با گزاره های مربوط به محتوای آگاهی فرد قرار دارد. در ساختار، کارناپ نسبت تحویل پذیری۱۸ منطقی را اختیار می کند. بر اساس این الگو، می توان از طریق ساخت های منطقی محضی که از عناصر تجربهٔ بی واسطه برمی آیند تصویر علمی جهان را ایجاد کرد. با این حال، لازم به ذکر است که کارناپ تأکید داشت در این ساخت باید صرفا بر اساس ساختار پیش برویم. ترسیم شرایط معناداری را باید از کیفیت تجربی حالات آگاهی و از معنای شهودی واژگان مربوطه مجزا کرد و فقط از توصیف های علمی، یعنی نسبت مند، ابژه ها و محمول های مصداقی استفاده کرد.
بنابراین باید کلان طرح فلسفی ساختار را از راهبرد علمی ای که بناست از طریقش بازسازی معرفت تجربی اجرایی شود جدا کرد. کلان طرح کارناپ مشتمل بر تدارک نوعی «تبارشناسی مفاهیم» است، که آن ها را به مبنایی در دادهٔ پدیداری مرتبط می کند. وقتی این زمینهٔ پدیدارگرایانه مهیا شود، معرفتْ خود ابژهٔ تحلیل علمی می شود: خود داده است که متعلق توصیف ساختار نسبت مندش است