بیزر موفق شد بسیاری از گستردگی ها و چالش های اندیشه ی هگل را در نثری مستقیم و سرراست پیشنهاد دهد ، بدون آنکه از مشکلات رویه ای استدلال ها و مواضع هگل شانه خالی کند.
یک دستاورد چشمگیر - بدون شک دانش آموزان آن را بسیار مفید می دانند و اینکه به طور گسترده به عنوان یک متن آموزشی پذیرفته می شود: به روشنی و در دسترس نوشته شده است. موضوعات مناسب را در سطح مناسب پوشش می دهد. با طیف گسترده ای از آثار هگل درگیر می شود. بسیار مهم است ، در عین حال همدلانه است و مقتدرانه به امور مختلف پژوهشی می پردازد.
این یک منبع ارزشمند برای دانشجویانی است که برای اولین بار با هگل روبرو می شوند. همچنین سهم قابل توجه و مهمی در تفسیر و بحث در مورد فلسفه هگل دارد.
یاکوبی استدلال می کرد که اصل بنیادی فلسفه اسپینوزا چیزی مگر اصل جهت کافی ( ۱۶۲) نیست. او معتقد بود که باید اسپینوزا را تحسین کرد، چرا که وی، به خلاف لایب نیتس و ولف، شجاعت آن را داشت که استلزامات این اصل را تا نتیجه نهایی اش، یعنی طبیعت باوری کاملا علمی، دنبال کند. معنای این اصل آن است که هر رویدادی که در عالم واقع می شود باید جهتی کافی داشته باشد، به قسمی که با مفروض گرفتن آن جهت، رویداد مذکور چاره ای جز محقق شدن نداشته باشد و منطقا شق دیگری برای آن متصور نباشد. یاکوبی حجت آورد که اگر این اصل پذیرای هیچ استثنایی نباشد، آن گاه ( ۱ ) هیچ علت نخستینی برای کائنات، یعنی هیچ خدایی که بالاختیار خلق عالم را اراده کند، در میان نتواند بود، و ( ۲ ) اختیار، یعنی توانایی انجام دادن امور به طریقی متفاوت، محلی از اعراب نخواهد داشت. در نظر یاکوبی، معنای نتیجه نخست آن است که اسپینوزاگرایی به انکار وجود خدا یا الحاد منتهی می شود، و نتیجه دوم مستلزم تقدیرباوری ( ۱۶۳) است. یاکوبی به عوض این که عقل باوری اسپینوزا را با روش هندسی او یکسان بینگارد، آن را با طبیعت باوری وی یکی گرفت و بدین وسیله توانست در آن واحد هم مناسبت ( ۱۶۴) اسپینوزاگرایی و هم خطر آن را احیا کند. اگر روش هندسی اسپینوزا قربانی نقدهای کانت شده بود، برعکس، چنین می نمود که پیشرفت علوم طبیعی بر طبیعت باوری اسپینوزا مهر تایید می زند. نتیجه اصلی حملات یاکوبی مواجه ساختن نهضت روشنگری با دوراهه ای شگرف بود: یا خداناباوری به طریق عقلی و قبول تقدیرباوری، یا جهش نامعقول ایمانی، یعنی همان جهش مرگبار. ( ۱۶۵) هیچ راه میانبری متصور نبود: یعنی هیچ توجیه عقلانی ای برای مهم ترین باورهای دینی و اخلاقی بشر وجود نداشت. یاکوبی در مجموع بر آن بود که جستجوی دین و اخلاقی طبیعی، آب در هاون کوبیدن است. هگل، به مانند بسیاری از متفکران هم نسلش، به موجب چالشی که یاکوبی عصر روشنگری را به آن فراخوانده بود، عمیقا برآشفت. او در مواضع و مواقع گوناگون مجال و نیروی چشمگیری برای مباحثه در خصوص انتقادات یاکوبی از عقل صرف کرد. ( ۳۰ ) هگل در واقع نقدی را که یاکوبی به دست داده بود بسیار مهم تر از نقد کانت می دانست.
کتاب خوبیه