ظریف که حالا دهانش هم باز مانده بود نگاهی به عراقچی کرد که نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد. وقتی سرش را برگرداند دید زن خبرنگار هم رفته میان جمعیت گم شده بدون این که پاسخی بگیرد. پاسخی هم وجود نداشت... سوال ها بیشتر شبیه شوخی بود...وضعیت مضحکی بود. به خیال و رویا می مانست تا واقعیت. دکتر ظریف با خودش فکر کرد از این بدتر هم اولاند و عادل الجبیر و... سرش آورده بودند ولی آن ها دست کم از یک منطقی (تو بگو منفعت طلبی محض) پیروی می کردند، اما حالا... اما این ها... هنوز به جمع بندی توی ذهنش نرسیده بود که مجری برنامه اعلام کرد شازده کوچولو از خبرگزاری سیارک فیروز نادری. پسربچه ای با موهای انبوه بور و یک شنل آبی آسمانی با حالتی میان راه رفتن و پرواز کردن، مثل این که روی هوا لیز بخورد، خودش را به میکروفون رساند و بدون مقدمه سوال کرد:...