1. خانه
  2. /
  3. کتاب بند محکومین

کتاب بند محکومین

4 از 2 رأی

کتاب بند محکومین

Bande Mahkoomin
انتشارات: نشر چشمه
ناموجود
220000
معرفی کتاب بند محکومین
بند محکومین نوشته ی کیهان خانجانی تجربه ی خاصی است در روایت سرنوشت آدم هایی که به واسطه ی گذشته ی خود کنار هم گرد آمده اند. رمان در زندان لاکان رشت می گذرد، در بند محکومین. هر زندانی قصه ای دارد و خانجانی تلاش کرده با شکافتن گذشته ی هر کدام پیوندی میان این آدم ها بسازد تا ساختار چند تکه اش تکمیل شود. نویسنده در این رمان استراتژی نویی ساخته که در آن آدم ها ناچار شده اند با قصه های خود به حیات شان در متن ادامه دهند، حیاتی که در مورد هر کدام شان متفاوت است. در این ساختار زندان به مثابه ی حافظه ی متن شده است و مخاطب را با تکه هایی روبه رو می کند که سعی می کنند نیشتری باشند بر رئالیسمی محافظه کار. برای همین رمان بند محکومین بدل به اثری متفاوت می شود. زبان قصه گو و غیرتوصیفی نویسنده نیز به این ضرباهنگ افزوده شده و اثر را با سرعت پیش می راند. خانجانی جهانی متفاوت می سازد که در داستان های با محوریت زندان، کم نظیر است
درباره کیهان خانجانی
درباره کیهان خانجانی
کیهان خانجانی، متولد ۲ خرداد ۱۳۵۲ در رشت است. دوران دبیرستان به ادبیات علاقمند شد و دیدارش با نصرت رحمانی (شاعر معاصر که در رشت می زیست) این علاقه را تشدید کرد. نخستین داستانش (رخش) سال ۱۳۷۱ در نشریات چاپ شد. نیمه دهه ۷۰ پس از آشنایی با احمد گلشیری، در دانشگاه دهاقان (اصفهان) کارگاه داستان برگزار کرد و هنوز در گیلان و تهران و استان های مختلف به این کار مشغول است. ماحصل این کارگاه ها ۲۵ جلد مجموعه داستان بوده که تحت عنوان «عصر چهارشنبه ما» (۸ جلد با نشر فرهنگ ایلیا در رشت منتشر شد و ۵ جلد با نشر به نگار در تهران و مابقی با ناشرانی دیگر) وی سردبیر نشریه «ویژهٔ ادبیات خزر» نیز بود که پس از ۱۵ شماره بالاجبار تعطیل شد.
ویژگی های کتاب بند محکومین
  • از پرفروش های بازار نشر
دسته بندی های کتاب بند محکومین
قسمت هایی از کتاب بند محکومین

هزار و یک حکایت دارد زندان لاکان رشت. هزارتا را باور کنند، این یکی را نمی کنند: یک شب در بند محکومین مرد باز شد، یک دختر را انداختند درونش

هر چه بگویم، می گویند توهّم است. هر چه قسم بخورم، هر چه گرو بگذارم، باورشان نمی شود. نمی دانم بین این همه جور معتاد، چرا هیچ کس حرف بنگی جماعت را نمی خواند! البته آدم بنگ که می کشد، کارهایی می کند که فرداش که یادش می افتد، از بس شرمش می شود باز می کشد تا فراموش کند.

عشق من دختر فامیل بود ولی قصه ی من قصه ی آدمی ا ست که یک خروار دندان دارد، همه روی لبش. هر چه قدر درد بکشد، ناله بزند، گریه کند، هیچ کس باور نمی کند. چرا؟ چون دارد می خندد.

نظر کاربران در مورد "کتاب بند محکومین"
5 نظر تا این لحظه ثبت شده است

اگر دنبال داستانی با پایان جنجالی هستین مطالعه نکنید ولی شروع جنجالی داستان وادارتون میکنه تا تهش برید و البته داستان زندگی و سرگذشت چندین آدم رو که شاید هیچ وقت برخوردی باهاشون نداشته باشید رو به تصویر کشیده و یه جورایی نشون میده که حتی محکومین هم دل دارند حتی محکومین هم ناموس و شرف دارند و پاش وسط باشه هرکاری برای دفاع از ناموس میکنن.

1402/05/05 | توسطرعنا سیفی
1
|

عالی بود ... یکی از قوی‌ترین روایت هایی که خوندم ... لحظه‌های بی نظیری داشت .

1402/01/13 | توسطکاربر سایت
0
|

خوشم نیومد مثل غذایی پولش دادی دوست نداری مجبوری بخوریش😁

1401/05/29 | توسطمسعود شعاعی
1
|
پاسخ ها

بابا به خودت رحم می‌کردی چرا چیزیوکه دوست نداری می‌خونی بخاطرپولی که ازکفت رفته روحتو تا ته هل می‌دی تو حرص و عصبانیت خوبیخیالش می‌شدی امااگه بخوای روراست باشی بایدبگی دلت نیومدبیخیالش بشی انگاریه جنگ بین تو که دوستش نداشتی با تو که می‌خوای بفهمیش بود وتوسعی کردی بفهمیش شایداگه یه باردیگه بخونیش بفهمیش رفیق

1402/02/26|توسطرویا - کاربر سایت
1

بهتر بود نویسنده یه فرهنگنامه یا یک کتاب از ضرب المثل‌های گیلکی می‌نوشت ... چیز دیگه ای از این کتاب برداشت نکردم

1400/05/07 | توسطکاربر سایت
0
|

این رمان عالیه پشنهاد میکنم حتما مطالعه ش کنید. برای کسانی که به فرهنگ گیلک زبان‌ها و گیللان آشنا هستند هضمش بهتر و لذتش دوچندان خواهد بود.❤️

1400/02/07 | توسطسید مجتبی سیدین
1
|
پاسخ ها

عجب پس بخرمش عاره؟

1402/02/26|توسطکاربر سایت
0