فردریک کاپلستون در کتاب «تاریخ فلسفه (جلد سوم)» به بررسی گسترده خود از فلسفه غرب ادامه میدهد و بر دوره محوری اواخر قرون وسطی و آغاز رنسانس تمرکز میکند. این جلد تحولات فلسفی از قرن چهاردهم تا هفدهم را پوشش میدهد، دوران دگرگونی عمیق فکری که زمینه را برای تفکر مدرن فراهم کرد. مطالعات دقیق کاپلستون و روایت جذاب، درک جامعی از چهرهها و ایدههای کلیدی که این دوران را شکل دادهاند، در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
کاپلستون کاوش خود را با ویلیام اوکام، یکی از شخصیتهای اصلی در فلسفه قرون وسطی آغاز میکند. اوکام بهخاطر اصل صرفهجوییاش که معمولا بهعنوان «تیغ اوکام» شناخته میشود، مشهور است که از سادگی در توضیحات فلسفی دفاع میکند. کاپلستون به مشارکتهای اوکام در منطق، متافیزیک و معرفتشناسی میپردازد و چالش او را با ترکیب مکتبی ایمان و عقل که بر تفکر قرون وسطایی مسلط بود، برجسته میکند. اسمگرایی اوکام، که وجود اشکال جهانی خارج از ذهن را انکار میکند، نشاندهنده انحراف قابلتوجهی از رئالیسم فیلسوفان قرون وسطایی اولیه مانند توماس آکویناس است. نویسنده با گذار به رنسانس، احیای یادگیری کلاسیک و ظهور اومانیسم را بررسی میکند. او به این بحث میپردازد که چگونه متفکران رنسانس بهدنبال تطبیق سنتهای فلسفی باستانی با مسائل معاصر بودند که منجر به علاقهمندی مجدد به آثار افلاطون، ارسطو و دیگر فیلسوفان کلاسیک شد. این دوره با تغییر از مکتبگرایی قرون وسطی به رویکردی فردگراتر و سکولارتر به فلسفه مشخص شده است. کاپلستون تحلیل عمیقی از چهرههای کلیدی رنسانس از جمله نیکلاس کوزا، مارسیلو فیچینو و جیووانی پیکو دلا میراندولا ارائه میدهد. فلسفه عرفانی نیکلاس کوزا و مفهوم او از جاهلیت آموختهشده، منعکسکننده شیفتگی رنسانس به محدودیتهای دانش بشری و ذات بیکران خداوند است. فیچینو، یکی از چهرههای برجسته آکادمی افلاطونی فلورانس، نقش مهمی در احیای افلاطونیسم و ادغام آن با اندیشه مسیحی ایفا کرد. پیکو دلا میراندولا «سخنرانی درباب کرامت انسان» بهعنوان مانیفست اومانیسم رنسانس ارائه میشود که با تجلیل از پتانسیل انسانی و تلاش برای دانش است. این جلد همچنین به تأثیر عمیق انقلاب علمی بر فلسفه رنسانس میپردازد. کاپلستون بررسی میکند که چگونه آثار کوپرنیک، گالیله و کپلر کیهانشناسی ارسطویی را که بر تفکر قرون وسطی تسلط داشت، به چالش کشید و به راههای جدیدی برای درک جهان طبیعی منجر شد. این تحول علمی پیامدهای فلسفی قابلتوجهی داشت و سوالاتی را در مورد ماهیت دانش، واقعیت و رابطه علم و دین برانگیخت. بررسی کاپلستون از فرانسیس بیکن، آغاز گذار به فلسفه مدرن اولیه است. تأکید بیکن بر مشاهدات تجربی و استدلال استقرایی نشاندهنده تغییری اساسی از روشهای نظری مکتبشناسی قرون وسطایی است. دیدگاه او از یک علم جدید، مبتنیبر آزمایش و کاربرد عملی، پایههای روش علمی و توسعه علم مدرن را بنا نهاد. کاپلستون نقد بیکن از فلسفه سنتی و حمایت او از رویکردی نظاممند به دانش را برجسته میکند که در نهایت بر روشنگری و فراتر از آن تأثیر میگذارد.
در پایان، «تاریخ فلسفه (جلد سوم)» فردریک کاپلستون یک منبع ضروری برای هرکسی است که بهدنبال درک تکامل فلسفه غرب از اواخر قرون وسطی تا رنسانس است. کاپلستون از طریق تجزیهوتحلیل دقیق و داستانسرایی جذاب، زندگی و ایدههای فیلسوفانی را که شکاف بین تفکر قرون وسطایی و مدرن را پر کردند، روشن میکند و به خوانندگان راهنمای جامع و روشنگری برای این دوره حساس در تاریخ فلسفه ارائه میدهد.
کتاب تاریخ فلسفه (جلد سوم)