به شکل شگفت انگیزی غنی و بدیع.
این اثر به شکلی فوق العاده دقیق، برهه ای از تاریخ اندیشه را بازسازی می کند.
پژوهشی که به رئالیسم سیاسی ماکیاولی و اسپینوزا بپردازد دچار دشواری های عمده و مهمی می شود. فی المثل، نوشته های ماکیاولی هیچ صورت بندی نظام مندی از برداشت وی در خصوص ماهیت بشر عرضه نمی کنند. اگرچه وی صراحتا قسمی متافیزیک پدید نمی آورد، نوشته هایش جا را برای مضامین فلسفی به موازات مباحث عمدتا سیاسی باز می کنند.
«رئالیسم» دقیقا به چه جیزی ارجاع می یابد؟ این اصطلاح تا حدودی مبهم است و قطعا بیانگر قسمی چندمعنایی است، خصوصا در دوره ای تاریخی و در بافتاری فرهنگی که ما در حال کند و کاو راجع به آن هستیم.
از یک طرف، رئالیسم سیاسی به منزله ی ابزاری هرمنوتیکی در خدمت قرائت ماکیاولی و اسپینوزاست. از طرف، رابطه ی این دو نویسنده فرصتی را فراهم می سازد برای تجسس در معنای رئالیسم و پروراندن این معنا، خصوصا آنطور که در شکل سیاسی اش ظاهر می شود.