کتاب داستانی از بهشت

A Story of Heaven
کد کتاب : 16319
مترجم :
شابک : 978-9647763424
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1386
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب داستانی از بهشت اثر آنتون چخوف

"روشنا" یک مجموعه داستان و دانستنی‌های مفید است که به منظور افزایش رشد فکری و معنوی کودکان و نوجوانان انتخاب و منتشر می‌شود، بدون در نظر گرفتن محدودیت سنی. نویسنده این مجموعه، ری بردبری، در سال ۱۹۲۰ در ایالات متحده آمریکا متولد شد. در آغاز، انتشار آثار او توسط ناشران و مدیران نشریات مختلف مورد مخالفت قرار گرفت، زیرا آنها آثار او را به اندازه‌ی کافی علمی نمی‌دانستند. اما توانایی او در داستان‌نویسی به حدی بود که آثار علمی-تخیلی او هیچ‌گونه کمبودی در عنصر احساس نداشتند.

آنتون چخوف (Anton Chekhov)، نویسنده و نمایشنامه‌نویس بزرگ روسیه، در 29 ژانویه 1860 متولد شد و در 15 ژوئیه 1904 درگذشت. وی یکی از برجسته‌ترین نمایندگان ادبیات روسیه در قرن نوزدهم و بزرگترین نمایشنامه‌نویس سده‌ی بیستم بوده است. آثار او برای ادبیات روسیه و جهان ادبی، به‌ویژه ادبیات کوتاه، بسیار ارزشمند و تأثیرگذار بوده‌اند.

در آثار ادبی چخوف، غم و شادی، سختی و سبکی زندگی انسان‌های روسیه به‌خصوص طبقات کم‌دارای جامعه را با دقت و واقع‌گرایی به تصویر می‌کشد. او از زبان ساده و روان استفاده می‌کند و به مسائل اجتماعی و روان‌شناختی جامعه توجه دارد. داستان‌ها و نمایشنامه‌های او معمولا از طریق شخصیت‌ها و صحنه‌ها نگاهی نیکوترین به زندگی ارائه می‌دهند و نشان‌دهنده‌ی حساسیت و هوش انسانی است.

بین آثار مهم چخوف می‌توان به داستان‌های کوتاه "عمو وانیا"، "همسر" و "درخت‌های سبز" اشاره کرد. همچنین نمایشنامه‌هایی همچون "چوپوف" و "سه خواهر" از محبوب‌ترین آثار نمایشنامه‌نویسی وی هستند. آثار چخوف به‌طور گسترده در سینما، تئاتر و همچنین تلویزیون نیز به‌اجرا درآمده‌اند و همچنان هم تأثیرگذاری خود را در جوامع مختلف حفظ کرده‌اند.

کتاب داستانی از بهشت

دسته بندی های کتاب داستانی از بهشت
قسمت هایی از کتاب داستانی از بهشت (لذت متن)
آن شب، با لباس خواب در گوشه ای در تاریکی، چشمه های آتش را تماشا می کرد که در آسمان همهمه می کردند و در مسیری نورانی به طرف مریخ، زحل یا زهره روان بودند. تکانی خورد و با خود گفت: -عجب، عجب، بودونی!... پیرمردی روی یک صندلی، کنار رودخانه آرام نشسته بود و...