یک تریلر پر پیچ و خم دیگر از «لاپنا».
تریلری با ضرباهنگ استادانه که مخاطبین وادار می کند تا انتها به حدس زدن ادامه دهند.
این کتاب، طرفدارانی جدید را برای نویسنده به همراه خواهد آورد.
درست چیزی که «دانا» دوست دارد. لوستری آن بالا می درخشد. بوی چوب در حال سوختن او را یاد خانه ییلاقی خانواده «متیو» می اندازد. نفس عمیقی می کشد و لبخند می زند. او زن بسیار خوشبختی است. تازه نامزد کرده و قرار است به زودی ازدواج کند. همه چیز عالی و باشکوه است، از جمله این هتل دوست داشتنی که «متیو» پیدا کرده است.
«متیو» او را جلوی هتل پیاده کرد و حالا دارد ماشین را پارک می کند. یک دقیقه دیگر او هم با چمدان ها از راه می رسد. «دانا» از کنار شومینه عبور می کند و می رود طرف میز پذیرش که سمت چپ پلکان قرار دارد. اینجا زنگاری کهن روی همه چیز را پوشانده و درخشش زیبایی به آن ها داده است، مبل ها هم جلای خاصی دارند.
مرد وقتی «دانا» را می بیند، لحظه ای به او خیره می شود. بعد با شرم لبخندی می زند و نگاهش را برمی گرداند. «دانا» به این نگاه ها عادت دارد. او روی مردها چنین تأثیری دارد. انگار وقتی او را می بینند، لحظه ای باورشان را نسبت به چشم هایشان از دست می دهند. کاری از دست «دانا» ساخته نیست.
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
تو ژانر خودش قوی نبود ولی خب بازم خوندنی بود
از نظر من اصلا جذاب نبود و روند داستان خیلی کند و حوصله سر بر بود ، شاید برای کسایی که تازه میخوان ژانر جنایی رو امتحان کنن گزینهی خوبی باشه !
کتابش رو دوست نداشتم
داستانش قشنگ بود، اما چون من قبلا داستان سه موش کور از آگاتا کریستی رو خونده بودم وجزو داستان جناییهای مورد علاقم بود، کمی اول کتاب وفضاسازیهای آغاز داستان که از نظرم بسیار شبیه به هم بود منو دلسرد کرد چون به طور ناخودآگاه دواثر رو مقایسه میکردم، اما هرچه پیشتر رفتم، ازخواندن داستان لذت بردم. ولی به نظرم به قدرت اثر آگاتا کریستی نمیرسه.
سلام روز بخیر، برای این کتاب نشر ثالث بهتره یا آموت؟تعداد صفحاتش واقعا خیلی فرق میکنن باهم😑
من نشر البرز خوندم عالی بود
داستانی جذاب که خواننده دوست دار زودتر به اخر کتاب برس من که ازخوندنش لذت بردم
داستان خوبی داشت مخصوصا اتفاق صفحه اخر که غیرقابل پیش بینی بود.من با ترجمه نشر البرز این کتابو خوندم وهیچ عیبی نداشت و خوب بود❤️
عالی بود من چندتا کتاب از این نویسنده خوندم همشون عالی بودن👌
عالیه. من صوتیش گوش کردم با صدای سحر بیرانوند از فیدیبو. ایشون انقدر عالی روایت کردن که من برای اولین بار واقعا وحشت کردم از شنیدن داستان جنایی. هم ترسناک بود هم رازآلود هم پیچیده هم غافلگیر کننده. تمام مشخصات یه تریلر خوب داره.
داستان کلیشهای
واقعا هیجان انگیز بود..اصلا نمیتونی رهاش کنی.همش تو فکر اینی که آخرش چی میشه ..و من ک خوشم اومد..چون از داستان هایی خوشم میاد ک پایان قابل حدسی نداشته باشن...زیبا بود من غریبهای در خانه از همین نویسنده رو هم خوندم اونم خیلی عالی بود ...این کتاب رو از نشر البرز خوندم ترجمه خوبی داشت راضی بودم ..
این کتابو از نشر البرزخوندم ترجمه عالی بودو اینکه به نظرم این کتاب ازکتاب زن همسایه همین نویسنده قویتر بودو با اینکه داستان از زبان راوی هست ومن زیاد این مدلو نمیپسندم ولی به نسبت اون کتابش بهتر بود.داستان اینجوریه که چندتا مسافر میرن تو یک هتلی که جای دنج و دورافتاده ای بوده برای گذروندن چند روز تعطیلی ولی وقتی میرسن به هتل برف و نبود امکانات باعث میشه همه راههای ارتباطیشون قطع بشه و تو همین گیرودار نامزد یکی از مرداپایین پلهها مرده پیدا میشه وبعد ازاونم جسد یک خانوم و بقیه در پی یافتن قاتلن