شریل سندبرگ پس از مرگ ناگهانی شوهرش ،احساس کرد که او و فرزندانش هرگز دوباره احساس شادی خالص نخواهند کرد. او می نویسد: "من خالی بودم ،" پوچی گسترده ای که قلب و ریه های شما را پر می کند و توانایی شما در فکر کردن یا حتی نفس کشیدن را محدود می کند. " دوست وی آدام گرانت ، روانشناس در وارتون ، به او گفت که اقدامات مشخصی وجود دارد که افراد می توانند برای بازیابی و بازگشت از تجربیات در هم پاشیده زندگی انجام دهند. ما با مقدار مشخصی از تاب آوری متولد نشده ایم. این عضله ای است که همه می توانند آن را بسازند.
گزینه ب بینش های شخصی شریل را با تحقیقات چشمگیر آدام در مورد پیدا کردن قدرت در برابر ناسازگاری ترکیب می کند. گزینه ب فراتر از ضرر شریل است تا بفهمد چگونه طیف وسیعی از مردم بر مشکلات ، از جمله بیماری ، از دست دادن شغل ، تجاوز جنسی ، بلایای طبیعی و خشونت جنگ غلبه کرده اند. داستانهای آنها ظرفیت روح انسان را برای پایداری نشان می دهد. . . و کشف شادی.
انعطاف پذیری از اعماق درون ما و حمایت خارج از ما ناشی می شود. حتی پس از ویران کننده ترین وقایع ، می توان با یافتن معنای عمیق تر و کسب تقدیر بیشتر در زندگی رشد کرد. گزینه ب نشان می دهد که چگونه به دیگران در بحران کمک کنیم ، دلسوزانه خودمان را پرورش دهیم ، فرزندان نیرومند تربیت کنیم و خانواده ها ، اجتماعات و مکانهای کار مقاوم ایجاد کنیم. بسیاری از این دروس را می توان در مبارزات روزمره به کار برد ، به ما این امکان را می دهد که با وجود هر چه در پیش رو داریم، شجاعت باشیم. دو هفته پس از از دست دادن همسرش ، شریل در حال آماده شدن برای فعالیت پدر و فرزند بود. این کتاب به همه ما کمک می کند تا از آن قدرت پنهان استفاده کنیم.
پیام قریب الوقوع این کتاب این است: ما بسیار انعطاف پذیرتر از آن چیزی هستیم که فکر می کنیم هستیم. اما کارهایی وجود دارد که می توانیم برای خودمان انجام دهیم ، و برای افراد دیگری که صدمه می بینند ، واقعا این امکان را به وجود می آورد که آن مقاومت را شکوفا کند.
من این کتاب الهام بخش را به همه مردم دنیا توصیه می کنم. هیچکدام از ما نمی توانیم از غم و اندوه ، از دست دادن یا ناامیدی های زندگی فرار کنیم ، بنابراین بهترین گزینه برای ما، گزینه ب است.
یکی از دوستانم به نام کالین سامرز در مراسم تشییع جنازه دیو پیشم آمد. او به جای اینکه بگوید «تسلیت می گویم»، گفت: «من پدرم را در چهار سالگی از دست دادم». با شنیدن این حرف ناگهان گفتم: «اوه، چه خوب»، بعد سریعا اضافه کردم: «این برای من مثل یک کورسوی امیدیه، اینکه بچه هام رو دارم و اون ها پدرشون را برای سال های بیشتری نسبت به تو دیده اند». من به خاطر عکس العملم سریعا خجالت زده شدم ولی دوستم مرا در آغوشش گرفت و گفت منظورت را می فهمم و می دانم که بدون منظور آن کلمات را به زبان آوردی و قول می دهم که فرزندانت بیشتر از چیزی که فکرش را بکنی قوی هستند». آن لحظه در آن روز وحشتناک باعث شد کمی احساس بهتری داشته باشم.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.