کتاب معرفت شناسی

On Epistemology
کد کتاب : 17286
مترجم :
شابک : 978-9641853152
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب معرفت شناسی اثر لیندا زاگزبسکی


معرفت چیست؟ چرا ما آن را می خواهیم؟ آیا معرفت امکان پذیر است؟ چگونه آن را بدست آوریم؟ در مورد سایر ارزش های معرفتی مانند درک و یقین چطور؟ چرا بسیاری از معرفت شناسان نگران شانس هستند؟ لیندا زاگزبسکی در کتاب معرفت‌شناسی، پرسش‌های معرفت‌شناختی را در چارچوب وسیع‌تری از آنچه که به آن اهمیت می‌دهیم و چرا به آن اهمیت می‌دهیم قرار می‌دهد. پرسش‌های ارزشی همه پرسش‌های فوق را شکل می‌دهند و برخی از گرایش‌های فلسفی مهم را توضیح می‌دهند: وسواس در پاسخ به شکاک بودن، فرار از واقع‌گرایی، و بحث بین طبیعت‌گرایی و ضد طبیعت‌گرایی.
در آغاز کتاب آمده است:
" پژوهش فلسفی درباره مفهوم « دانستن » [ دانسته/معرفت ] و جست وجوی راه های مناسب برای باورکردن هر سخنی و کشف حقیقت ( صدق/درستی ) را اپیستمولوژی ( معرفت شناسی ) می گویند. معرفت شناسی یکی از رشته های اصلی فلسفه است؛ چراکه دو موضوع از مهم ترین موضوعات کاوش های فلسفی را با یکدیگر پیوند می زند: ما و جهان. دانستنْ راه پیونددهنده ما و جهان است، البته نه این که تنها راه ارتباطی ما و جهان باشد، اما راه بسیار مهمی است. افلاطون اعتقاد جالبی داشت. او معتقد بود که معرفت شباهت های بسیاری به عشق ورزیدن دارد؛ چراکه هم عشق آدمی را از خویش بیرون می آورد و هم معرفت. افلاطون بر آن بود که آدمی، با بیرون آمدن از خویش، ابتدا از جهانی سر درمی آورد که بازتاب یا روگرفتی از صورت های ازلی است و بعد از آن اگر بخت با او یار باشد و از مقررات سخت گیرانه ای نیز پیروی کند، ز جهان خود صورت ها سر در خواهد آورد. "

کتاب معرفت شناسی

دسته بندی های کتاب معرفت شناسی
قسمت هایی از کتاب معرفت شناسی (لذت متن)
عطف نظر به پیش فرض هایی که تاکنون گفتم، فیلسوفان کم وبیش با یکدیگر هم داستان اند که معرفت دارای ویژگی های زیر است: ( ۱ ) دانستنْ رابطه ای است میان یک سوژه ذی شعور و یک ابژه، درحالی که آن ابژه ( که لزوما هم ابژه بی واسطه نیست ) بخشی از واقعیت است. ( ۲ ) چنین رابطه ای یک رابطه شناختی است. منظورم این است که سوژه به ابژه می اندیشد نه این که صرفا آن را با حواس خود حس کند یا صرفا احساس و عاطفه ای به آن داشته باشد.

ویژگی سوم مشخص تر است: ( ۳ ) لازمه دانستن هرچیز باورداشتن آن است. قدیس آگوسینوس در قرن پنجم باورداشتن را چنین تعریف می کرد که باورداشتن یعنی فکرکردن همراه با تصدیق . این تعریف امروزه نیز طرفداران بسیاری دارد. البته بعضی ها دو عبارت « باورداشتن » و « دانستن » را در تناقض با یکدیگر به کار می برند، اما اگر باورکردن صرفا همان تفکر همراه با تصدیق باشد، آن گاه فیلسوفان با یکدیگر هم عقیده اند که دانستن نوعی باورداشتن است. فکرکردن حالتی است که دارای یک ابژه/متعلّق است. بی تردید، لازمه تفکر همراه با تصدیق وجود آن چیزی است که تصدیق می شود. به همین سبب، وقتی چیزی را می دانیم، فکر ما به چیزی ( ابژه/متعلّقی ) تعلّق می گیرد که آن را تصدیق می کنیم.