کتاب "تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب" نظریه های حقوقی از دوران پیش از روم تا قرن بیستم را بررسی می کند. جان کلی در این کتاب تحول نظریه حقوقی را به تحولات موازی نظریه سیاسی و تاریخ مرتبط می کند. این کارجدا از بیان نظریه های کلاسیک، همچنین در مورد وقایع معاصر در سیاست نیز بحث می کند. از اقتصاد گرفته تا دین.
در این کتاب هر فصل با خلاصه ای از پیشینه تاریخی مربوط به آن دوره آغاز می شود و در ادامه به بحث در مورد چگونگی ارتباط این وقایع با نظریه سیاسی و حقوقی و همچنین تأثیرپذیری آنها از یکدیگر می پردازد.
جان ام. کلی ، که در ژانویه 1991 درگذشت ، عضو کالج ترینیتی آکسفورد (65-1961) و استاد حقوق روم در کالج دانشگاه دوبلین (91-1995) بود. وی در سال 1969 به سناتور تبدیل شد و از سال 1973 تا 89 به عنوان معاون مشغول به خدمت بود. وی چندین سمت در دولت ایرلند داشت از جمله دادستان کل کشور.
از نظر فشردگی مطالب استادانه اما از نظر وسعت جامع .... سبک و اندیشه نویسنده در این کتاب- برگرفته از تاریخ و ادبیات ، فلسفه ، آثار کلاسیک ، قانون ، و تسهیل شده با تسهیلاتی با زبانهای متنوع مدرن و باستان - به طور موثر یک منتقد بدبین را خلع سلاح می کند. به او میفهماند که این کار ، اثر یک عاقل است و فرد متفکر از همان صفحات اولیه مشهود است.
"یک کار پیروزمندانه ، اثری که کاملا وضوح ذکاوت او را نشان می دهد. این یک تاریخچه از تئوری حقوقی غرب است که برای دانشجو و معلم به یک میزان مفید است و وضوح آن در سبک و شفافیت اندیشه آن را منحصر به فرد کرده است. .... این یک کتاب عالی است.
این حس تمایز توام با افتخار به خاطر دارابودن قوانین نوشته ممکن است به واسطه تفاوت شدید میان یونانیان و دنیای قرون وسطا و مدرن ( و تا حدی دنیای روم ) در رویکرد به قانون نوشته باشد. در حالی که در نگرش مدرن، متن اصلی و اولیه یک قانون نوشته تقدس ویژه ای ندارد، به این معنا که در تعامل با شرایط متغیر منعی در اصلاح آن به نظر نمی رسد. یونانی ها در ابتدا با تغییر قوانین مخالف بودند. شاهد بر گرایش عمومی به ثبات و دوام یک قانون پس از وضع آن را می توان در نوشته های اشیل، توسیدید و ارسطو ( ۱۱۹) و نیز در مدارک حاوی قواعد عملی حاکم بر فرایند پیشنهاد قانون جدید ( که به ضرورت باید برای نسخ یا اصلاح یک قانون قدیمی باشد ) یافت. دموستنس افراطی ترین مثال را از لوکریان ها می زند، مردمانی از خانواده دوریان ( ۱۲۰) که در منتهی الیه جنوب غربی ایتالیا می زیستند.
زندگی شهری در یونان به ظاهر به زمان های بسیار دور بازمی گردد، از این رو، به دلیل ناتوانی در شرح تاریخی آن به فرضیه متوسل شده اند. افلاطون ( ۴۲۷-۳۴۷ پیش از میلاد ) در یکی از آثار نخستین خود به نام پروتاگوراس ( ۱۲۷) موضوع را مختصر بررسی کرده است. وی توضیح می دهد که گرچه بشر اولیه توان سیر کردن خود را داشت، اما نمی توانست به تنهایی در برابر حیوانات وحشی ایستادگی کند. در این مرحله، انسان هنوز دارای « مهارت مدنی » ، یعنی توان زندگی اجتماعی با دیگران، نبود. اما وی به ضرورت گردآمدن با دیگران برای دفع تهدیدات حیوانات وحشی پی برد و، با بنیانگذاری شهر، خود را نجات داد. در آغاز، از آن جا که انسان ها با هم رفتار خوبی نداشتند، زندگی جمعی نیز نتیجه خوبی نداشت. اما، در انتها، زئوس ( ۱۲۸) ( خدای خدایان ) به آنان احترام متقابل و حس عدالت را، که زندگی مدنی را ممکن می کرد، ارزانی داشت. ( ۱۲۹) افلاطون در آخرین کتابش، قوانین، ( ۱۳۰) اندیشه مشابهی را به تفصیل بیان کرده است. وی در آن جا این تصویر را ارائه می کند که کردارهای سیاسی نخستین انسان ها در واقعه طوفان ( ۱۳۱) از بین رفتند ( ایده ای متعلق به یونان و یهودیت ) و پس از آن واقعه باید شروع تازه ای رخ می داد.