کتاب قصه های شیخ اشراق

The story Sheykhe-Eshragh
کد کتاب : 18286
مترجم :
شابک : 978-9643052133
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 114
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1191
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 16
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب قصه های شیخ اشراق اثر شهاب الدین یحیی سهروردی

"قصه های شیخ اشراق" اثری است از مجموعه ی "بازخوانی متون" که نگارش متعلق به حکیم "شهاب الدین یحیی سهروردی" بوده و "جعفر مدرس صادقی" کار ویرایش آن را به انجام رسانیده است. "قصه های شیخ اشراق" که برخاسته از ذهن خلاق و افکار فیلسوفانه ی "شهاب الدین یحیی سهروردی" هستند، مهارت و زبردستی او را در امر قصه نویسی به تصویر می کشند. وی این قصه ها را جهت ابلاغ آرای عرفانی و فلسفی خود به نگارش در نیاورده است بلکه این داستان در واقع همان رساله های مشهور شیخ اشراق با نام "رساله های عرفانی" هستند که در این مجموعه به صورت هشت داستان کوتاه و پیوسته به هم ارائه شده اند.
هدف مجموعه کتاب های "بازخوانی متون" ارائه ی ویرایشی نوین از آثار برجسته ی ادبیات فارسی است که نه تنها به تمامیت متون و سبک نگارش آن خدشه ای وارد نکرده است، بلکه در پرتوی ویرایش کم نظیر "جعفر مدرس صادقی"، فرعیات اثر پیراسته شده و فصل بندی و تدوین تازه ای از آن صورت گرفته است. همچنین نقطه گذاری ها و پاراگراف بندی اثر بازبینی شده و با به کارگیری یک رسم الخط یکدست، لذت مطالعه ی این قصه های حکیمانه و عرفانی دو چندان شده است. هشت داستانی که در مجموعه ی "قصه های شیخ اشراق" به قلم "شهاب الدین یحیی سهروردی" به رشته ی تحریر در آمده اند عبارت اند از: "قصه ی مرغان"، "روزی با جماعت صوفیان"، "عقل سرخ"، "لغت موران"، "فی حالت الطفولیت"، "آواز پر جبرئیل"، "صفیر سیمرغ" و "فی حقیقت العشق". همچنین در ادامه ی کتاب، سه پیوست تحت عناوین "قصه ی زنده ی بیدار"، "قصه ی غربت غربی" و "در احوال شیخ اشراق" نیز ارائه شده است.

کتاب قصه های شیخ اشراق

شهاب الدین یحیی سهروردی
شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب‌الدین، شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید (۵۴۹–۵۸۷ ق / ۱۱۵۴–۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی اهل شهر سهرورد شهرستان خدابنده استان زنجان است.
قسمت هایی از کتاب قصه های شیخ اشراق (لذت متن)
بدان که اول چیزی که حق بیافرید گوهری بود تابناک. او را "عقل" نام کرد. و این گوهر را سه صفت بخشید: یکی شناخت حق و یکی شناخت خود و یکی شناخت آن که نبود، پس ببود. از آن صفت که به شناخت حق تعلق داشت حسن پدید آمد - که آن را "نیکویی" خوانند. و از آن صفت که به شناخت خود تعلق داشت عشق پدید آمد که آن را "مهر" خوانند و از آن صفت که نبود پس به بود تعلق داشت حزن پدید آمد - که آن را " اندوه " خوانند.

ای برادران بر مثال کژدم باشید که پیوسته سلاح شما پس پشت شما بود که شیطان از پس برآید.‏