«این مرد از همان موقع بوی مرگ می داد» رمانی به قلم محمد حنیف (۱۳۴۰) نویسنده معاصر است. حنیف در این داستان، توجه مخاطبش را به دنیاهای موازی می کشاند، به دنیاهایی که نرم نرمک آن چنان درهم می آمیزند و یکی می شوند، گویی از آغاز چنین بوده اند. دنیای قدیم و جدید شخصیت های داستان، دنیای واقعیت و جادویی مردم ایران، و بدین سان دنیای نویسنده و خواننده اندام وار در هم می آمیزند. حوادث بزرگ جامعه همچون روح، در زندگی خصوصی شخصیت های داستان دمیده می شوند. جادو، افسانه، اساطیر ایرانی و بومی و بر خلاف آنچه که در رمان های فانتزی معمول رایج است، در جسم زندگی واقعی مردم داستان حلول می نماید و با درون مایه های اصلی داستان ارتباطی تنگاتنگ پیدا می کنند.
کتاب این مرد از همان موقع بوی مرگ می داد