چاره ای نداشتم روبرو نشسته ای
تو گذشته ای گذشته ای
و آینده بیان لب هایت است سر به زیر
و آینده پلک زدن هایت است سر به زیر
و اینکه روبرو بودنت طرز جدید بودن است و
همه چیز در تو می گذرد و تا دست می بری در زمان
رشته هایی از دیروز را می ریزی روی پیشانی ات
و لب هایت را می ریزی
بر خجالت نازک لب هایم و
تا خیال من تخت می شود
در خیالم به خواب می روی
تا خیال من تخت می شود
با من به خواب می روی.