کتاب واقعیت رویای من است

reality is my dream
  • 10 % تخفیف
    330,000 | 297,000 تومان
  • موجود
  • انتشارات: مرکز مرکز
    نویسنده:
کد کتاب : 2130
شابک : 978-9642132089
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 358
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

معرفی کتاب واقعیت رویای من است اثر بیژن نجدی

بیژن نژدی شاعر و نویسنده معاصر ایرانی، کارشناس ارشد رشته ریاضیات و دبیر دبیرستانهای لاهیجان بود. کتابی که اینجا تحت عنوان «واقعیت رویای من است» توسط نشرمرکز به چاپ رسیده است در اصل مجموعه اشعار این شاعر گرانقدر ایرانی است که "واقعیت رویای من است" به طور خاص نام یکی از اشعار درخشان اوست.
از بیژن نجدی می توان به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات پست مدرن در ایران یاد کرد. نثر واقع گرا در عین حال آمیخته به خیال او مخاطبین ادبیات را سالهای سال است مجذوب خود نگه داشته است. علاوه بر داستان های کوتاه نجدی که خیال انگیز و فراواقع گرایانه به نظر می رسند، اشعار او نیزهمچنان آمیخته با خیال و شعرهایی در ستایش صلح و طبیعت و مهربانی است.
آنچه در زبان نجدی به حد وفور موج می زند وجود استعاره های بی بدیلی است که در محورهای جانشینی زبان قرار می گیرند. انواع استعاره، تشبیه، تشخیص، فضا سازی، حس آمیزی و تصویر از مهم ترین دستاوردهای این زبان خاص است. مجموعه شعر « واقعیت رویای من است» شامل اشعاری به نام های "افسوس"، "اما عشق؟"، "انسان معاصر" و...می باشد.

کتاب واقعیت رویای من است

بیژن نجدی
بیژن نجدی ، شاعر و داستان نویس بود. او در ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادر گیلانی در خاش زاهدان متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغ التحصیل و با سمت دبیر در دبیرستانهای لاهیجان مشغول به تدریس شد. از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغازکرد.بیژن نجدی در چهارم شهریور ۱۳۷۶ به علت بیماری سرطان ریه درگذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.نجدی در زمان زندگی خود ...
دسته بندی های کتاب واقعیت رویای من است
قسمت هایی از کتاب واقعیت رویای من است (لذت متن)
اتوبوسی آمده از تهران یکی از صندلی هایش خالی است / قطاری می رود از تبریز / یکی از کوپه هایش خالی است / سینماهای شیراز پر از تماشاچی است / که حتما ردیفی از آن خالی است / انگار یک نفر هست که اصلا نیست / انگار عده ای هستند که نمی آیند / شاید، کسی در چشم من است / که رفته از چشمم / نمیدانم!

من از انتهای جهان نهراسیده ام هرگز / که پایان همین واژه های سیمانی ست / شبی از یک شنبه ها / روزی از پاییز / و غروبی سوخته با آتش زرتشت / و این به زیارت انتهای جهانم کشانده / که آنجا هیچ چیز نیست مگر پرسشی ساده / من آغاز جهان شده ام آری / و پایان من گریه ای ست که دیگران / نمی بارند / دانه ای آب است که / می چکد از ساقه های علف بر خاک