به ترمینال می رسید. بلندگوهای ترمینال اذان پخش می کنند. به سالن ترمینال می روید. فرنگیس به سوی باجه می رود و با بلیطی برمی گردد. تو روی صندلی وارفته ای و اگر حرکت فرنگیس نبود شاید سال ها به همان حال می ماندی. به همان حال مجسمه می شدی، مجسمه ی ادبار و نگون بختی، نامصمم و تهی، شکسته و تنها. فرنگیس به طرف بوفه می رود. ماشین آماده ی حرکت است. سوار می شوید. راننده آهنگ کردی گذاشته و شلوار جافی به پا دارد و برف پاک کن ماشین را امتحان می کند تا وقت حرکت برسد تو پیاده می شوی تا سیگاری روشن کنی. شاگرد راننده در حالی که سیگار می کشی می گوید «آقا گله سوار شو بریم» و تو سیگار نیمه را میان دو انگشت می گیری و آن را پرت می کنی. اتوبوس از پارک در می آید و به طرف در ترمینال می رود.