هر چند وقت یک بار ، شما با افرادی برخورد می کنید که شاد هستند ، که به نظر می رسد می دانند چرا روی کره ی زمینند ، که با نوعی از نور درونی می درخشند. زندگی ، برای این افراد ، اغلب از الگویی که ما آن را دوکوه می نامیم ، پیروی کرده است. آنها از مدرسه فارغ التحصیل می شوند ، یک حرفه را شروع می کنند ، و شروع به کوهنوردی از کوهی می کنند که فکر می کردند باید از آن بالا روند. اهداف آنها در این کوه اول مواردی است که فرهنگ ما آنها را تأیید می کند: موفقیت ، اثرگذاری ، تجربه ی سعادت شخصی. اما وقتی به بالای آن کوه می رسند ، اتفاقی می افتد. آنها به اطراف نگاه می کنند و منظره ای را می بینند. . . نارضایتی. آنها می فهمند: این به هیچ وجه کوه من نبود. آنجا کوه دیگری بزرگتر وجود دارد که واقعا کوه من است.
و بنابراین آنها سفر جدیدی را شروع می کنند. در کوه دوم ، زندگی شکل خودمحور به سمت دیگرمحور شدن حرکت می کند. آنها چیزهایی را می خواهند که واقعا ارزش خواستن را دارد ، نه چیزهایی که دیگران به آنها می گویند که می خواهند. آنها زندگی ای با هم وابستگی را در آغوش می گیرند ، نه وابستگی. آنها تسلیم یک زندگی متعهدانه می شوند.هدیه ی دیوید بروکس، که آن را به روش سریع و جذاب خودش ارائه می دهد، مطالعات اجتماعی مبهم اما قدرتمند را در دسترس و شگفت انگیز می کند
بروکس نسخه ای به هنجار مالکوم گلدول است که ایده های طیف گسترده ای از دانشمندان و متفکران را گلچین می کند و از آن چیزی خلق می کند که بزرگتر از مجموع همه ی آنهاست
دستاورد قابل توجه بروکس توانایی او برای ارتقای جنبه های نادیدنی تجربیات شخصی به گفت و گوی جدی و چالش برانگیز درباره ی آنچه به اشتراک می گذاریم است
دستاورد قابل توجه بروکس توانایی او برای ارتقای جنبه های نادیدنی تجربیات شخصی به گفت و گوی جدی و چالش برانگیز درباره ی آنچه به اشتراک می گذاریم است
سرمایه گذاری روی خود و بیان خود. سرمایه داری،شایستگی و علوم اجتماعی مدرن، خودخواهی را به امری عادی و طبیعی تبدیل کرده است. به نظر می رسد که تنها انگیزه انسانی حقیقی، علاقه مندی افراد به خود است. میل به پول، جایگاه و قدرت این امور در سکوت این پیام را مخابره می کنند که مراقبت، عشق و بخشندگی شبیه به چیزی مانند خامه روی کیک جامعه است.
من این کتاب را تا حدی برای این نوشته ام تا به خودم نوعی از زندگی را یادآوری کنم که می خواهم داشته باشم. همه ما نویسنده ها، کم و بیش حتی وقتی در منظر عموم به نوشتن درباره شخص دیگری تظاهر می کنیم، درواقع داریم درباره خودمان می نویسیم؛ به عبارت دیگر ما سعی می کنیم آن چه واقعا خودمان نیاز به یادگیری داریم را تدریس کنیم. رسیدن من به قله اولین کوه، به طرز احمقانه ای ناشی از خوش شانسی بود.
من تقریبا تمام زندگی دوران بزرگسالی ام را در جنبش محافظه کاری سپری کرده بودم اما محافظه کاری ای که من بدان اعتقاد داشتم دیگر محافظه کاری مرسوم نبود، بنابراین من خود را ضمنا در شرایطی می دیدم که پیوندهای فکری و سیاسی ام را با دیگران از دست رفته میدیدم. بخش بزرگی از زندگی اجتماعی من در حلقه های فکری محافظه کار سپری شده بود و حالا این ارتباطات و پیوندها از بین رفته بودند.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد