داستانی خاص و متفاوت درباره ی یک زن و شوهر کلاغ نامه رسان که برای اولین و آخرین بار نامه ای را بدون اجازه باز می کنند و متوجه علاقه ی خانم خرسه و آقا خرسه به یکدیگر می شوند. آقا کلاغه که از این کار خیلی پشیمان شده، همراه خانمش برای معذرت خواهی پیش آقا خرسه می رود. به نظرتان او بعد از فهمیدن موضوع چه کار می کند؟ این داستان سه پایان دارد، تو هم پایانی زیبا برای آن بنویس.
کتاب نامه را باز نکن قارقاری