در داستان زندگی در گاوصندوق، پس از آتش گرفتن یک ساختمان اداری، زن و مردی غریبه به پیشنهاد پیرمردی مجروح و مرموز، به داخل یک گاوصندوق بزرگ، عایق بندی شده و مجهز پناه می برند. پس از گذشت چند روز پیرمرد غیب می شود و آن دو در کمال تعجب به تنهایی در گاوصندوق روزگار می گذرانند تا اینکه یک روز متوجه باز بودن در می شوند. لیلا و محمود به بیرون صندوق سرک می کشند و برخلاف انتظارشان شرکت را پابرجا و در وضعیتی مناسب می بینند.
کتاب زندگی در گاوصندوق