کتاب سرشار است از اشارات ادبی و سینمایی. راوی داستان با به تصویر کشیدن خود واقعی اش در قامت شاعر و نویسنده و روزنامه نگار، کتاب ها و فیلم هایی را که دوست دارد، در لا به لای روایت هایش با مخاطب به اشتراک می گذارد و بدون آن که فخرفروشی داشته باشد، با گیرایی خاصی، دنیای درونی کتابش را با دنیای درونی شاعران، نویسندگان و فیلم سازان دیگر آمیخته می کند: «پاییز می آمد. من در خیابان ولیعصر پیاده روی می کردم و به فریم عینک دختر و پسرهای روشنفکر خیره می شدم.
کتاب دختری که اشک های مرا پاک می کرد