کتاب تاریک ترین زندان داستان یک حسود بیمار و نابینا را روایت می کند ، که به لطف نابینایی و کمک های همسرش ، یک مددکار به خانه اش می آید. مرد نابینا احساس می کند که ازدواجش یک اشتباه بوده است ، اما به اندازه کافی قدرت ندارد که آن را خراب کند ، بنابراین وقتی کل درام او را به یک راه حل غم انگیز می کشاند ، مرد به دنبال شواهد جدیدی از خیانت همسرش است.
ایوان اولبراخت، نویسنده ، رمان نویس ، روزنامه نگار ، روزنامه نگار و مترجم نثر آلمان ، هنرمند ملی چک بود. پسر نویسنده آنتال اشتاژک و همسرش که تازه مسلمان شده بود و کاتولیک متولد شده بود ، کامیلا شنفلدووا. اولبراخت در پراگ و برلین در رشته ی حقوق و فلسفه تحصیل کرد ، اما قبل از فارغ التحصیلی آنجا را ترک کرد ، اما شغل روزنامه نگاری را انتخاب کرد. در سال 1905 ، وی برای اولین بار ویرایش روزنامه ی کارگران سوسیال دمکرات در وین (Dělnické listy [cs]، مقالات تاریخی) را آغاز کرد ، جایی که تا سال 1916 در آنجا کار می کرد. وقتی او برای اولین بار شروع به انتشار داستان کرد ، در درجه ی اول روی داستان ها و رمان هایی با مضمون روانشناختی تمرکز کرد. این مرحله از زندگی نویسندگی او همزمان با جنگ جهانی اول بود. آثار او پس از جنگ آزمایشی در تلفیق داستان با وقایع واقعی است.
کتاب تاریک ترین زندان