رمان«بی مترسک» 5 فصل دارد، دو فصل اول و آخر «روز آخر» نام گذاری شده که در اصل مقدمه و موخره ای برای داستان هستند. داستان اصلی کتاب در سه فصل میانی، «شب اول»، «شب دوم» و «شب سوم» بیان می شود. این رمان ساختار روایی ساده و روایتی روان و خوشخوان دارد.
در سطح اول داستان با دو جوان دانشجو مواجه می شویم که به دستور استادشان، برای انجام تحقیقات و نمونه گیری از خاک منطقه ای در خوزستان چند روز در دشت های اطراف شهر مشغول گشت و گذار می شوند. راوی و دوست دانشجویش رضا، سه شب را در این منطقه می گذرانند. هر شب پیرمردی به دیدار آنها می آید. پیرمرد که ادعا می کند در خرابه های روستایی قدیمی به نام «صویله» زندگی می کند، داستان هایی از گذشته این روستا، تعریف می کند.
شیوه روایت داستان های پیرمرد به شیوه «نقل کردن» یا telling است. در داستان اول، پیرمرد برخورد مردم صویله را با پدیده برق و در نتیجه ی آن تلویزیون و دیگر دستگاه های برقی تعریف می کند و شب دوم پیرمرد برخورد صویله ای ها را با فوتبال به تصویر می کشد. در شب سوم نیز دلایل زوال و نابودی این روستا را روایت می نماید.
کتاب بی مترسک