تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها/ که سر به صخره می گذارد ،/ غریبی و پاکی/ تو را ز وحشت طوفان به سینه می فشرم/ عجب سعادت غمناکی!
این ابرهای سوخته سوگوار/ تابوت آفتاب را به کجا می برند ؟/ این بادهای تشنه هار و حریص وار/ دنبال آبگون سراب کدام باغ/ پای حصارهای افق سینه می درند ؟/ اکنون درخت لخت کویر/ پایان ناامیدی/ و آغاز خستگی کدامین مسافر است ؟/ مرغان رهگذر/ مرگ کدام قاصد گمگشته را/ از جاده های پرت به قریه می آورند ؟/ ای شب ! به من بگو/ اکنون ستاره ها/ نجواگران مرثیه عشق کیستند/ هنگام عصر بر سر دیوار باغ ما/ باز آن دو مرغ خسته چرا می گریستند ؟