کتاب هوای تازه

Havaye Taze
کد کتاب : 21607
شابک : 978-9643510169
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 338
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1956
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 19
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب هوای تازه اثر احمد شاملو

"هوای تازه" کتابی است از شاعر ایرانی نامدار، "احمد شاملو" که با خلاقیت هایش در عرصه ی شعر و ادب، نام خود را در تاریخ ادبیات ایران جاودان کرد. او که جرقه ی انواع خلاقیت ها را در شعر، نثر و ترجمه ی آثار ادبی در دهه ی سی شمسی داشت، اسب چموش واژه را چنان به خدمت قلم درآورد که تا امروز نیز کاروان شعر نو و سپید، از پیشتازی اشعار وی در عرصه ی ادبیات، در شگفت است.
"هوای تازه" که نخستین بار در اواسط دهه ی سی، از "احمد شاملو" به چاپ رسید، همچون آیینه ای شفاف بود که اوضاع ادبی زمانه را در خود بازتاب می داد و هنوز هم مخاطب با نگاه کردن در این آیینه ی جادو، تاریخ زنده ای از شعر و شور می بیند که با قدرت شاعری "احمد شاملو" عجین شده است. "هوای تازه" که گلچینی از با شکوه ترین و تاثیرگذارترین اشعار "احمد شاملو" می باشد، آثاری را شامل شده که اوج هنری قلم وی را به تصویر می کشد. اشعار این مجموعه که به شکل نثرگونه از قلم او تراوش کرده اند، نمونه های درخشانی از شعر نوی شاملویی هستند و درون مایه ی این اشعار، اندیشه و طرز تفکر "احمد شاملو" را تا حد زیادی نمایان می کند.
همچون دیگر آثار به جا مانده از "احمد شاملو"، "هوای تازه" نیز یک اثر دلنشین و روح نواز است که با در برگرفتن طیف گسترده ای از موضوعات، به هیچ عنوان یک اثر یکنواخت و قابل پیش بینی به حساب نمی آید؛ هر قطعه حال و هوای مخصوص به خود را دارد و حرف تازه ای از اندیشه ای استوار را به میان می آورد که خواندنش ذهن را جلا می بخشد.

کتاب هوای تازه

احمد شاملو
احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴–۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ نویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام می شد و از همین روی، خانواده اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. . شاملو علاوه بر شعر، فعالیت هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه هایی شناخته شده دارد. مجموعهٔ کتاب کوچه او بزرگ ترین اثر پژوهشی...
قسمت هایی از کتاب هوای تازه (لذت متن)
تا آخرین ستاره ی شب بگذرد مرا / بی خوف و بی خیال بر این برج خوف و خشم،/ بیدار می نشینم در سرد چال خویش/ شب تا سپیده خواب نمی جنبدم به چشم،/ شب در کمین شعری گم نام و ناسرود/ چون جغد می نشینم در زیج رنج کور/ می جویم اش به کنگره ی ابر شب نورد/ می جویم اش به سوسوی تک اختران دور./ در خون و در ستاره و در باد، روز و شب/ دنبال شعر گم شده ی خود دویده ام/ بر هر کلوخ پاره ی این راه پیچ پیچ/ نقشی ز شعر گم شده ی خود کشیده ام.

او را به رویای بخارآلود و گنگ شام گاهی دور، گویا دیده بودم من... لالایی گرم خطوط پیکرش در نعره های دوردست و سرد مه گم بود. لبخند بی رنگ اش به موجی خسته می مانست؛ در هذیان شیرین اش ز دردی گنگ می زد گویا لبخند... هر ذره چشمی شد وجودم تا نگاه اش کردم، از اعماق نومیدی صدایش کردم: «ای پیدای دور از چشم! و آن دم که چشمان اش در آن خاموش، بر چشمان من لغزید در قعر تردید این چنین با خویشتن گفتم: «آیا نگاه اش پاسخ پر آفتاب خواهش تاریک قلب یاس بارم نیست؟ «آیا نگاه او همان موسیقی گرمی که من احساس آن را در هزاران خواهش پردرد دارم، نیست؟ «نه! «من نقش خام آرزوهای نهان را در نگاه ام می دهم تصویر!» آنگاه نومید، از فروتر جای قلب یاس بار خویش کردم بانگ باز از دور: «ای پیدای دور از چشم!...» او، لب زلب بگشود و چیزی گفت پاسخ را اما صدایش با صدای عشق های دور از کف رفته می مانست.... لالایی گرم خطوط پیکرش، از تاروپود محو مه پوشید پیراهن. گویا به رویای بخارآلود و گنگ شام گاهی دور او دیده بودم من... نمی گردانم ات در برج ابریشم نمی رقصانم ات بر صحنه های عاج شب پاییز می لرزد به روی بستر خاکستر سیراب ابرسرد سحر، با لحظه های دیرمان اش، می کشاند انتظار صبح را در خویش... دو کودک بر جلوخان کدامین خانه آیا خواب آتش می کندشان گرم؟ سه کودک بر کدامین سنگ فرش سرد؟ صد کودک به نمناک کدامین کوی؟ نمی رقصانم ات چون دودی آبی رنگ نمی لغزانم ات بر خواب های مخمل اندیشه یی ناچیز