آغوش لبریز [راماکریشنان] در نقش ضدقهرمان است که خواندن ماشین ژن را بسیار سرگرم کننده می کند و همچنین یک یادآوری برای ما، تمام قلب های تپنده ی انسانی است که در مرکز هر پیشرفت علمی قرار دارد.
ماشین ژن کتابی است که تمام افراد علاقمند به یک نگاه اجمالی به ساز و کار درهم و برهم علم ، باید آن را بخوانند.
دانشجویان در هر یک از علوم ، علاقه مندان به تاریخ علم یا کسانی که عاشق خواندن خاطرات هستند ، از این روایت شفاف و بسیار خواندنی لذت خواهند برد. اما من فکر می کنم هرکسی که مجذوب روایت خوب از یک داستان گیرا باشد، در این کتاب شگفت انگیز چیزهای زیادی برای ستایش پیدا خواهد کرد.
با وجود مشکلاتی که از نظر غذا داشتم ، یک فایده ی بزرگ خوابگاه این بود که توانستم بلافاصله چندین دوست پیدا کنم و دچار حس جدایی و پایین شهری نشوم که در بین خارجی ها شایع است . رفقای خوابگاهی ام خیلی زود به من کمک کردند که با زندگی دانشجویی در آمریکا سازگار شوم . اولین روز شنبه به یک بازی فوتبال رفتیم. مراسم تشریفاتی ، با حضور تشویق کننده ها ، گروه های موسیقی ، و صدای بلند بلندگو ، انگار از خود بازی مهم تر بود . یکی دیگر از مزیت های خوابگاه این بود که نزدیک گروه فیزیک بود ، و چندین دانشجوی دیگر کارشناسی ارشد فیزیک در اتاق هایی نزدیک من اقامت داشتند ، به طوری که توانستیم یک گروه مطالعه ی دوستانه تشکیل بدهیم و با هم به دانشکده تخصصی خو بگیریم. معمولا دانشجویان تخصصی فیزیک یکی دو سال درس می خوانند و بعد در امتحان جامعی شرکت می کنند و آن گاه پژوهش جدی را شروع می کنند . گرچه من درس ها و بخش کتبی امتحان جامع را بدون امکانات زیادی به پایان رساندم ، ولی در امتحان شفاهی برای اولین بار این فکر به مغزم خطور کرد که خیلی هم مشتاق نیستم که یک فیزیکدان باشم . از من پرسیدند که در باره چه کشفیات جالب جدیدی از فیزیک ، چیزی خوانده ام . حتی یک مورد هم نتوانستم نام ببرم و پس از کنکاش بیشتر ، تنها توانستم یک عرصه را نام ببرم که برایم جالب بود . به هر حال ، مرا قبول کردند و تصمیم گرفتم زیر نظر تومویاسوتاناکا ، یک فیزیکدان نظری مشهور در زمینه ی ماده ی چگال ، کار کنم . در آن زمان، علاقه زیادی به پرسش های مربوط به زیست شناسی پیدا کرده بودم، و چند مساله ی زیست شناختی را هم در پروپوزال تزم گنجاندم. از آنجا که نه من چیزی از زیست شناسی می دانستم و نه تومویاسو، این پیشنهادها چیزی فراتر از خواب و خیال نبود و خیلی زود آن ها را کنار گذاشتم.