آیلین دختری ناراضی و سرکش است که بعد از جنگ جهانی دوم زندگی اندوه باری دارد. او که در خانواده ای بی ثبات با پدری دائم الخمر به دنیا آمده و از نوجوانی تصمیم داشته از خانه فرار کند، در کشمکش های درونی خود غرق است. گذشته اش از او دختری تنها و افسرده ساخته است... آیلین توانست جزء شش نامزد نهایی جایزه ی ادبی من بوکر شود. آتوسا مشفق که پیش از این موفق به دریافت جوایز ادبی بسیاری از جمله؛ جایزه ی مک گلو، جایزه ی بنیاد همینگوی و جایزه ی یادبود دیوید فاستروالاس شده، در این اثر با توصیفات دقیقش به خوبی فضای غم انگیز و پررخوت روزهای پس از جنگ جهانی دوم را به تصویر کشیده است. او با ظرافت از افکار مشوش و خیال بافی های آیلین پرده برمی دارد؛
«اسم من آیلین دانلپ بود. بیست و چهار سال داشتم و شغلی که بابتش هفته ای پنجاه و دو دلار به عنوان منشی در یک دارالتادیب نگهداری پسرهای نوجوان می گرفتم. اما اکنون نیت و مقصود واقعی اداره کنندگان آن را دریافتم، زندانی برای کودکان. من به آنجا مورهد می گویم. دلوین مورهد نام صاحب خانه ی ترسناکی است که سال ها پیش داشتم و بنابراین استفاده از نام او برای چنین مکانی به نظرم مناسب تر است. در یک هفته، من از خانه فرار می کنم و هیچ وقت برنخواهم گشت. این داستان چگونه ناپدید شدن من است»
قصه به خوبی روایت شده بودولی فضای کتاب سرد و افسرده کننده بود و ادامه دادنش سخت
شاید به خاطر تعاریفی بود که ازش شنیده بودم و شاید هم به خاطر تبلیغاتی که شده بود...در هر صورت انتظارم از این کتاب خیلی بالا رفته بود و خب... کتاب انتظاری که ازش داشتم رو برآورده نکرد.. صد البته که در خوب بودن قلم خانم مشفق شکی نیست و به عنوان یک ایرانی، مایهی افتخار هستند فقط حس میکنم این کتاب اونقدر که توقع داشتم برای من لذت بخش نبود...نمیدونم...شاید هم در زمان مناسبش نخوندم...
کتاب عجیبی بود بیشتر چون نویسنده یک رگهی ایرانی دارد مشتاق به خواندنش شدم یه جو تاریک کل فضای کتاب رو پوشانده بود آخر کتاب هم مبهم بود من که متوجه نشدم که تمام اتفاقات خیال بود یا واقعیت... من نشر چترنگ رو مطالعه کردم به نظرم ترجمه خوبی بود و اینکه یه خوبی که داشت به نظرم کتاب کم سانسور شده بود.
یک پایان دلپذیر....