کتاب یکشنبه بعد از روز مادر

Lost In The City
کد کتاب : 2209
مترجم :
شابک : 978-6007642580
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 188
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1992
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

برنده ی جایزه ی بنیاد پن-همینگوی سال 1993

نامزد دریافت جایزه ی کتاب سال آمریکا

معرفی کتاب یکشنبه بعد از روز مادر اثر ادوارد پی جونز

کتاب «یکشنبه بعد از روز مادر» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی «ادوارد پی. جونز» است که اولین بار در سال 1992 انتشار یافت. «جونز» مخاطبین خود را به درون زندگی مردان و زنانی آفریقایی-آمریکایی می برد که به شکل پیوسته در تلاش هستند تا با تهدیدهای مختلف رو به رو شوند و احساسی از امید را در خود زنده نگه دارند. از دختری که از کبوترها نگهداری می کند، تا زنی که در میانه ی شب به واسطه ی تماسی تلفنی از خواب بیدار می شود و به سفری به گذشته ی خود می رود، شخصیت های این داستان ها با محدودیت های سرنوشت و زندگی خود مواجه می شوند تا با فقدان خانواده، دوستان، خاطرات، و در نهایت خودشان کنار آیند.

کتاب یکشنبه بعد از روز مادر

ادوارد پی جونز
ادوارد پی جونز، زاده ی 5 اکتبر 1950، رمان نویس و نویسنده ی داستان کوتاه آمریکایی است.او در تمام دوران نویسندگی اش در سه دهه ی گذشته فقط سه اثر داستانی منتشر کرده است: دو مجموعه داستان به نام های «گمشده در شهر» (١٩٩٢) (ترجمه ی فارسی با عنوان «یکشنبه بعد از روز مادر») و «همه ی بچه های خاله هاگار» (٢٠٠٦) و یک رمان حماسی به نام «دنیای آشنا» که برایش جایزه ی پولیتزر سال ٢٠٠٤ را به ارمغان آورد؛ رمانی که عنوان برترین و بزرگ ترین رمان قرن را بر پیشانی خ...
نکوداشت های کتاب یکشنبه بعد از روز مادر
Lost in the City introduced Jones as an undeniable talent.
این مجموعه، نام «جونز» را به عنوان استعدادی انکارنشدنی مطرح کرد.
Barnes & Noble

Poignant and gripping.
گزنده و گیرا.
Washington Times

A powerful debut.
یک اثر نخست قدرتمند.
New York Times New York Times

قسمت هایی از کتاب یکشنبه بعد از روز مادر (لذت متن)
وقتی «مادلین ویلیامز» چهار ساله بود و برادرش، «سام» ده سال داشت، پدرشان شبی اوایل ماه آوریل مادرشان را کشت. اگر مادرشان فریادی زد یا کمکی خواست، بچه ها نشنیدند یا دست کم در حدی نبود که کنجکاوشان کند و هر دو تا صبح، تخت خوابیدند.

بعد از آن «ساموئل» به دیگران از جمله وکیلش فقط یک جمله گفت: «کار من بود.» قاضی منصوب پرونده ی «ساموئل لمنت ویلیامز» در ناحیه ی «کلمبیا» خطاب به وکیل مدافع «ساموئل» گفت: «آقای چارلستن، واضحه که شما نمی تونید برای مردی که نمی خواد ازش دفاع بشه، دفاع تنظیم کنید.»

حدود شش و نیم صبح، پدرشان «ساموئل» به خواهرش «مدی» زنگ زد تا بگوید چه کار کرده و چطور. «ساموئل» گفت: «خیلی بهش چاقو زدم.» گرچه «مدی» تازه داشت از خواب بیدار می شد اما او که حرف می زد، آن کلمات برای همیشه در ذهنش حک شد.