کتاب نمی توانم و نمی خواهم

Can't and Won't
کد کتاب : 7616
مترجم :
شابک : 9786003531901
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 272
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب نمی توانم و نمی خواهم اثر لیدیا دیویس

کتاب «نمی توانم و نمی خواهم» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی «لیدیا دیویس» است که اولین بار در سال 2014 منتشر شد. داستان های «لیدیا دیویس» ممکن است بسیار مختصر و کوتاه باشند یا در طول روایت هایی بلندتر، به کاوش در تأثیرات مخربی بپردازند که عادی ترین بی نظمی ها در روتین زندگی ممکن است به وجود آورد. داستان های او ممکن است در قالب نامه هایی شکوه آمیز ارائه شوند یا به واسطه ی رویاهای خود نویسنده یا اطرافیانش شکل گرفته باشند. اما چیزی که در داستان های کتاب «نمی توانم و نمی خواهم» تغییر نمی کند، قدرت و تأثیرگذاری نثر هوشمندانه ی او است. «دیویس» در این مجموعه به شکلی کاملا بی پرده و با شوخ طبعی های گزنده درباره ی زندگی روزمره، به مسائل اسرارآمیز و ناآشنا و همینطور به لذت های ریز و درشت زندگی می پردازد.

کتاب نمی توانم و نمی خواهم

لیدیا دیویس
لیدیا دیویس (انگلیسی: Lydia Davis؛ زادهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۴۷) یک نویسنده داستان کوتاه و رمان و مترجم اهل ایالات متحده آمریکا است. او مترجم آثاری چون مادام بواری اثر گوستاو فلوبر و در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست به زبان انگلیسی است. وی همچنین برنده جوایزی همچون کمک هزینه گوگنهایم و جایزه بوکر شده‌است.
نکوداشت های کتاب نمی توانم و نمی خواهم
Wry, witty and poignant.
طعنه آمیز، با لطافت طبع و گزنده.
Amazon Amazon

Davis mixes long and short dispatches to intoxicating effect.
«دیویس» پیام های بلند و کوتاه را با تأثیری مسحورکننده ترکیب می کند.
New York Times New York Times

its pleasures are unexpected and manifold.
لذت های این کتاب، غیرمنتظره و گوناگون است.
Elle

قسمت هایی از کتاب نمی توانم و نمی خواهم (لذت متن)
سگ رفته. دلمان برایش تنگ شده. وقتی زنگ در به صدا درمی آید، صدای پارس بلند نمی شود. وقتی شب دیروقت به خانه می آییم، کسی منتظرمان نیست. اما موهای سفید او را اینجا و آنجای خانه می بینیم، یا روی لباس هایمان. برشان می داریم. باید دور بریزیمشان. اما از او تنها همین موها برای ما مانده. دورشان نمی ریزیم. امیدواریم که اگر به حد کفایت جمع کنیم، بتوانیم سگ را دوباره سرهم کنیم.

هر دو آدم های دودلی بودند، ولی در جای خود در برخی مسائل قاطعانه عمل می کردند، در مسائل مهم یا مربوط به کارشان، اما در موارد جزئی، تصمیمشان روز به روز عوض می شد. بارها و بارها پیش آمده بود که یک روز چیزی را دربست قبول می کردند، روز بعد می زدند زیرش.

105 ساله: ممکن نبود که امروز زنده باشد، حتی اگر نمرده بود.