تصویری غایی و ماندگار از جنگ در زمانه ی کنونی و آینده.
ژرف و قدرتمند، هوشمندانه و زیرکانه.
این کتاب در زمره ی بهترین آثار داستانی درباره ی جنگ قرار می گیرد.
پاهای خودم، بوته های کاج پاکوتاه در امتداد پله های جلوی ساختمان، علف خیس و لیندا را در کنار خودم به یاد می آورم. ما عاشق بودیم در نه سالگی. بله ولی این عشقی واقعی بود و ما تنها در کنار هم روی پله های جلوی خانه ایستاده بودیم. بالاخره به هم نگاه کردیم.
ستوان یکم «جیمی کراس» با خود نامه هایی حمل می کرد از دختری به نام مارتا، دانشجوی سال سوم کالج ماونت سیبسچن در نیوجرزی. نامه ها عاشقانه نبودند ولی ستوان کراس امیدوار بود و نامه ها را تا کرده بود و درون پلاستیکی در ته کوله پشتی اش نگهداری می کرد. عصرها دیر وقت، پس از راهپیمایی روزانه و کندن سنگر، دست ها را با آب قمقمه می شست، نامه ها را بیرون می آورد و با نوک انگشت نگه می داشت و آخرین ساعت روشنایی را به خیال پردازی می گذراند.
ویتنام پر از داستان های غریب بود. بعضی از آن ها نامحتمل و بعضی بسیار فراتر از آن بودند، ولی داستان هایی که همواره بر جا می ماندند آن هایی بودند که در مرز میان امور بی اهمیت و تیمارستان، و امور دیوانه وار و این جهانی به پس و پیش می رفتند. این یکی مدام به ذهن من باز می گردد.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
استیون کینگ در کتاب بیلی سامرز از این کتاب تعریف کرده
ترجمه عالیه
ترجمه اشکال داره