«اوتس» نویسنده ای بی باک است.
مجموعه ای شگفت انگیز.
مبتکرانه و درخشان.
بدون آن که خیلی حواسش باشد، شروع کرد به تماشا. شاید هم بی آن که دقیق ببیندشان، فقط نگاهش به آن ها بود. ابتدا تک و توک و پراکنده بودند. عنکبوت هایی دور مانده و منزوی در تارهایی مرتعش. نقاطی در ارتفاع کنج سقف و یا در گوشه کنار اتاق خوابی که او حالا زمان بیشتری را در آنجا می گذراند. عنکبوت ها در فضای نمور زیر لگن ظرفشویی هم بودند، روی پنجره های هشتی پشت خانه و جاهایی که حشره های کوچک زیرسقفش پراکنده بودند. دلیلش می توانست هجوم سرمای زمستان باشد.
با حالت یک خانم خانه دار غضبناک، تار ها را از بین می برد. عنکبوت ها را کشت و همه ی آثارش را پاک کرد. دست هایش بی نظم و آشفته حرکت می کردند، خشم زیادی در آن ها وجود داشت. گاهی از شدت عصبانیت انگشت هایش را شبیه چنگال پرنده ها به هم گره می زد.
یک هفته از مرگ شوهرش می گذشت. روزهای اول بعد از مراسم تدفین؛ نیمه هشیار و با لباسی نامرتب و معمولی توی خانه پرسه می زد؛ پریشان و کم میل به هر کاری، مثلا این که بخواهد به تلفن جواب بدهد، یا از طرف کسی برایش دسته گل آورده باشند، گلدان های سنگین و جعبه های اهدایی میوه، غذا و نوشیدنی، ولخرجی های دوستان وابسته، کسانی که نتوانسته بودند تلفنی تسکینش بدهند.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.