بسیار دقیق، بسیار غنی، بسیار زیبا.
درخشان و باشکوه.
به شکل هیجان انگیزی خیال پردازانه.
بهتر است که هیچ چیز نداشته باشیم، چراکه در نهایت حتی استخوان هایمان نیز از بین می روند. بهتر است که هیچ چیز نداشته باشیم.
سیلوی اغلب کنار دریچه بود. گاهی اوقات در حالی که در جیب هایش ماهی بود، به خانه می آمد. آن ها را زیر آب می شست تا لیزی آبشش هایش پاک شود و بعد، آن ها را با کله هایشان سرخ می کرد و با کچاپ می خورد. لوسیل خیلی مشکل پسند شده بود. من و سیلوی تنها در تاریکی پای میز شام می نشستیم و در سکوت غذا می خوردیم.
آشپزخانه از قوطی و پاکت های قهوه ای پر بود. سیلوی می دانست که چنین ریخت و پاشی باعث جمع شدن موش ها می شود، از این رو گربه ی زردی را با خود به خانه آورد که یک گوش نصفه و شکمی ور قلمبیده داشت و دو سری بچه زایید. اولین سری آن قدر بزرگ بودند که می توانستند پرستوهایی را که روی پله ی دوم لانه درست می کردند، شکار کنند. این کارشان خوب و مفید بود اما گربه ها اغلب پرندگان را به اتاق نشیمن می آوردند و بال ها و پاهایشان را روی کاناپه می انداختند.
فیلم ها و داستان ها دو رسانه ی متفاوت از هم هستند که هر کدام، نقاط قوت و ضعف مختص به خود را در زمینه های مختلف دارند
به نظرم بیش از حد خسته کننده بود
من اصلا خوشم نیومد از این رمان
نشر چلچله حق نشر و فروش این کتاب را ندارد.
بسیار رمان زیبایی بود.