کتاب تیمارستان متروک

The Ghost of Graylock
برنده ی جایزه ی کنتاکی سال 2014
کد کتاب : 22226
مترجم :
شابک : 978-6004622394
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 276
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 44
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

تیمارستان گریلاک
The Ghost of Graylock
کد کتاب : 26178
مترجم :
شابک : 978-6002965882
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 392
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

تیمارستان متروک گریلاک
The Ghost of Graylock
کد کتاب : 104761
مترجم :
شابک : 978-6225238152
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 280
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

پرسه در تیمارستان متروک
The Ghost of Graylock
کد کتاب : 127099
مترجم :
شابک : 978-6225260825
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 175
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

تیمارستان متروکه
The Ghost of Graylock
کد کتاب : 134732
مترجم : فاطمه جالینوسی
شابک : 978-6229342442
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 240
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تیمارستان متروک اثر دن پابلوکی

آیا یک پناهگاه رها شده کلیدی برای یک تعقیب و گریز وحشتناک را در دل خود نگاه داشته است؟
داستان های مربوط به "تیمارستان متروک" به گوش همه رسیده و آوازه اش همه جا پیچیده است.
قرار بود این مکان جایی برای بهبودی و شفا باشد؛ بیمارستانی که در آن کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات روانی تحت مراقبت و حتی شاید درمان قرار می گرفتند. اما مشکلی به وجود آمد. چندین بیمار جوان تحت شرایط مرموزی جان خود را از دست دادند. سرانجام بیمارستان تعطیل شد ، ساختمان متروکه شد و در عمق جنگل پوسید. و به این شکل بود که داستان "تیمارستان متروک" از "دن پابلوکی" در هولناک ترین حالت ممکن شکل گرفت.
"نیل کیدی" به عنوان عضو تازه وارد این شهر می خواهد "تیمارستان متروک" را که "گری لاک " نام دارد با چشمان خودش ببیند. توجه او به خصوص به این مساله جلب شده چون شایعات حاکی از آن است که ساختمان "تیمارستان متروک" خالی از سکنه است. او در چراغ قوه اش باتری های تازه می گذارد، دوربینی برای ثبت ماجراجویی های پیش رو برمی دارد و همراه با دوست جدیدی که قرار است هوایش را داشته باشد، راهی آن جا می شود.
"نیل" ممکن است فکر کند که برای آنچه در "گری لاک " تاریک و ترک شده پیدا می کند آماده است. اما او مطمئنا آماده ی آنچه که او را تا خانه دنبال می کند، نمی باشد .
"تیمارستان متروک" با بافتی ترسناک ، پر تعلیق و شگفت آور ، جدیدترین داستان شبحی "دن پابلوکی" است که شما را به ورق زدن در اعماق شب وا می دارد.

کتاب تیمارستان متروک


ویژگی های کتاب تیمارستان متروک

برنده ی جایزه ی کنتاکی سال 2014

دن پابلوکی
دن پوبلوکی (متولد سال 1977) نویسنده چندین رمان برای نوجوانان، از جمله The Stone Child ، The Nightmarys ، Ghost of Graylock و کتاب های سریال Mysterious Four است. او در بروکلین، نیویورک زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب تیمارستان متروک
Poblocki misses nary a horror-story trope as he propels his cast through one terrifying incident after another to, at last, a climactic flight. Definitely a story to be read by flashlight.
پابلوکی همچنانکه که بازیگران خود را در حوادث ترسناک پشت سر هم به یک اوج گریز می رساند، استعاره ی داستان ترسناک خود را از دست نمی دهد. قطعا داستانی که باید با چراغ قوه خوانده شود!
Booklist Booklist

Poblocki is in his element with eerie happenings and atmospheric settings. Short chapters with cliff-hanger endings and several twists and turns in the plot will ensure that the pages turn quickly. Give this book to Mary Downing Hahn fans and others who enjoy spine-tingling mysteries.
پابلوکی استاد رخدادهای ترس آور و فضاهای وهم آلود است. فصل های کوتاه با پایان های نفس گیر و طرح داستانی پر پیچ و تاب تضمین می کند که خواننده سریع صفحات را ورق بزند. این کتاب را به هواداران مری داونینگ هان و کسانی که از داستان های رمزآلود مورمورکننده لذت می برند، هدیه بدهید.
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب تیمارستان متروک (لذت متن)
چند ثانیه بعد اتفاقی عجیب افتاد. نیل نمی دانست چطور، اما همان عمل خیره شدن تمرکز کردن او را جای دیگری برد. می توانست نسیمی که صورتش را نوازش می کرد و سردی پله ی سنگی زیرش را احساس کند، اما انگار... جای دیگری بود. «نور و سایه قاطی می شن. دقیق تر نگاه کن. توش غرق شو. درست همون جاست. توی اون تصویر محو. ببین. یه صورته.» پسر راست می گفت. وقتی سایه ها با انبوه برگ های روی تپه قاطی شدند، نیل یک دفعه یک جفت چشم دید که پلک می زد و دهانی که جوری باز و بسته می شد انگار داشت با بادی که لای برگ ها می پیچید، بی صدا آواز می خواند. نیل به نفس نفس افتاد و چهره ناپدید شد. رو به پسر چرخید. «اون چیزه واقعی بود؟ مرد سبز؟» پسر خندید: «دیدیش، نه؟» بعد ساکت شد و دوباره به دوردست زل زد. گفت: «خیلی عجیبه که آدم این قدر راحت می تونه پیداشون کنه. تو بشین و چند لحظه به هرچی که دلت خواست خیره شو... اونم بالاخره بهت نگاه می کنه.» نیل خوشحال از دیدن کسی که احتمالا به اندازه ی خودش عجیب وغریب بود، لبخند زد. او بی شک آن صورت را لای درخت ها دیده بود. اگر این پسر هم آن را می دید، پس هر دو مثل هم بودند. و هیچ کدامشان هم دیوانه نبودند.