باور داشتن به آنچه در افسانه می آید نیازمند دلیل ئ برهان نیست،زیرا روشن است که دلیل و برهان ابزار های اندیشه عقلانی هستند،نه اندیشه افسانه ای.از طرف دیگر میدانیم که مردمان بدوی،و در بسیاری موارد مردمان متمدن هم،به انواع و اقسام افسانه باور دارند؛یعنی میان اجزای افسانه نوعی رابطه با یگانگی میبیند و از آن نوعی معنی یا حقیقت دریافت میکنن،نه از آن جهت که قانون یا قاعده ای آن ها را به این امر ملزم کند ،بلکه چون خود آن ها میخواهند آن یگانگی را در افسانه ببینند و چنان حقیقتی را از آن دریافت کنند.این خواهش یک نیروی واقعی است که اجزای پراکنده افسانه را فراهم نگه میدارد و از آن معنی و حقیقت می سازد.صورت بیرونی یا عینی این نیرو آینه است... افسانه های مرده کهن ممکن است در زمان ما از نو زاییده شوند. یک نمونه از این زایش دوباره روند پدید آمدن و از میان رفتن ایدئولوژی های امروزی است که می توان آن ها را (افسانه سیاسی) نامید. زیرا که ایدئولوژی در جامعه امروزی کما بیش همان کاری را انجام می دهد که افسانه در جوامع (بدوی) برعهده داشته است یعنی در بر گرفتن و پذیرفتنی ساختن تعارض های جامعه و بر پا نگه داشتن نظام اجتماعی موجود...
برای درک بهتر مفهوم «اسطوره شناسی»، ابتدا باید مشخص کنیم که یک «اسطوره» چه ویژگی هایی دارد.
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
«بازماندهی روز» سومین کتاب کازو ایشیگورو است که در سال 1989 منتشر شده و در همان سال موفق به کسب جایزهی بوکر گردید
دکتروف رمانی خلق می کند که با وجود دارا بودن عناصر پست مدرنی، خوش خوان، جذاب و روان است. در این اثر از ابهام نویسی و یا پیچیده گویی خبری نیست.