وقتی قایق به صخره ی بعدی خورد، خارپشت پرید روی قایق و زیر شنل بنفش ماه نوش قایم شد. دماغش را بیرون داد که خفه نشود. مرد مومیایی که معمولا بعضی از مسافرانش را خفه می کرد یا از آن ها مجسمه های مومی و نمکی می ساخت، دوباره مسافر جابه جا می کرد!اما این مسافر خیلی فرق داشت! یک پری دریایی خوش بر و رو! خب! خارپشت پری دریایی ندیده بود! بر اساس توصیف های مادربزرگش که می گفت: «آن ها زیبا و ظریف و آرام هستند، موهای فرخورده ی بلندی دارند و رنگ باله شان بنفش است.» ماه نوش باید یک پری دریایی می بود که ...
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم