کتاب هفتاد سال عاشقانه

Haftad Sal-e Asheghaneh
کد کتاب : 23533
شابک : 978-6004901222
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 818
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1998
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب هفتاد سال عاشقانه اثر محمد مختاری

"هفتاد سال عاشقانه" اثری است گرانبها از "محمد مختاری" که در آن ذهنیت غنایی معاصر را با گزینش اشعاری که از شروع قرن چهارده هجری شمسی تا هفتمین دهه از آن سروده شدند، مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. "محمد مختاری" در "هفتاد سال عاشقانه"، ابتدا از روش گزینش اشعار این کتاب می گوید؛ او سه رکن اصلی را در این گزینش مورد توجه قرار داده که یکی حد پذیرش عمومی، دیگری قدرت شعر در ارائه ی خود به عنوان نماینده ی شاعر و آخری رای شخصی گردآورنده بوده است. وی پس از آن به بررسی ذهنیت غنایی پرداخته و در این راستا مفاهیمی همچون درک وحدت، تجزیه و دوگانگی، عشق، گرایش های قدیمی، عناصر مختلفی نظیر خواهش تن در شعر فرخی، شور عشق در منظومه ی ویس و رامین، گرایش میانه در اشعار سعدی، عشق روح در اشعار مولانا، انواع عشق اعم از عشق افلاطونی، عشق محض، عشق – شهادت، عشق طبیعی و اشراق را مورد بررسی قرار می دهد.
نویسنده همچنین گرایش عاشقانه ی نو را در "هفتاد سال عاشقانه" زیر ذره بین می برد و علاوه بر شعر رمانتیک، مسائلی همچون رویا، طبیعت و ناخودآگاه را نیز تشریح می کند. در ادامه او به انواع رمانتیسم ایرانی اعم از فردی – عاشقانه و اجتماعی – انقلابی، پرداخته و شعر اروتیک را در بستر رمانتیک، معرفت جسم و مغازله های باب روز بررسی نموده است.
بخش گزینه ی شعر در کتاب "هفتاد سال عاشقانه" از "محمد مختاری" به تفکیک شعرا، آثاری چند از هر یک از آن ها را در برگرفته و این اشعار علاوه بر این که خواننده را با این شاعران و شعرهایشان آشنا می کنند، یک گنجینه ی تاریخی ارزشمند از آثار عاشقانه ی ایرانی نیز به حساب می آیند.

کتاب هفتاد سال عاشقانه

محمد مختاری
محمد مختاری (۱ اردیبهشت ۱۳۲۱ – ۱۲ آذر ۱۳۷۷) شاعر، نویسنده، مترجم از فعالان کانون نویسندگان ایران بود.
دسته بندی های کتاب هفتاد سال عاشقانه
قسمت هایی از کتاب هفتاد سال عاشقانه (لذت متن)
در گمان و گرایش گذشته ، چنان که به تفصیل خواهیم دید ، وجود آدمی به اجزاء و عوامل و درجاتی تجزیه و تفکیک می شد ، که مخالف و مغایر با هم تصور می شدند . یک بخش وجود انسان جسم بود و یک بخش وجود او روح بود . هر عامل ، جزء خصلت و نیرویی که در انسان بود ، از این تجزیه متأثر بود . طبعا عشق نیز از این تفکیک برکنار نمی ماند . تن ، خواستها و توانمندی هایش یک چیز و از یک ریشه قلمداد می شد و ارزش متفاوتی داشت و روح ، گرایش ها و امکاناتش چیز دیگری بود ، و منشأ دیگری داشت و به گونه دیگری ارزیابی می شد . از این دیدگاه ، همواره بخشی از کل وجود آدمی جدا می ماند یا تنها بخشی از این کل در رابطه قرار می گیرد . هر رابطه اساسا بر بخشی از این کل استوار است و مطابق ارزشی که برای آن بخش تعیین شده ارزیابی می شود اگر رابطه به جسم وابسته باشد ، هم ارز قضاوتی است که درباره جسم شده است و اگر به روح وابسته باشد ، هم شان قضاوتی است که درباره روح شده است.