«اثر پرتوهای گاما بر روی گل های همیشه بهار ساکنین کره ماه»، نخستین و معروف ترین نمایش نامه پل زیندل است که در سال 1971 جایزه معتبر پولیتزر را از آن خود کرد. زیندل در این اثر با طرح مضمونی علمی به ترسیم لایه های روانی و روابط عاطفی شخصیت ها می پردازد. این نمایش نامه در دو پرده اجرا می شود و روایت «تیلی»، دختری نوجوان است که با مادری آشفته حال به نام «بئاتریس» و خواهری مدعی زندگی می کند و تنها نقطه امیدواری و لحظه های خوب او بررسی تاثیری است که پرتوهای گاما بر گل های همیشه بهار دارد، که به عنوان پروژه های علمی روی آن تمرکز کرده است.
مغازه ی سبزی فروشی ای که تیلی در آن زندگی می کند بیشتر شبیه به دیوانه خانه است تا خانه.مادر او زنی تلخ و سنگدل است ولی با این وجود خواهان عشق دخترش است.خواهر او از صرع رنج می برد.گذشته از همه ی این ها تیلی سعی می کند در این آشوب آرزوهایش را زنده نگه دارد.
یکی از نمایشنامه های مورد علاقه ی من و یکی از معدود نمایشنامه های برنده ی جایزه ی پولیتزر که به راستی لایق آن بود.
این نمایشنامه جزو آن نمایشنامه هایی است که شما را تا مدت ها پس از خواندن آن رها نمی کند.
گل های همیشه بهار را زمانی نوشتم که ۲۵ سال داشتم. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که متنْ کنار ماشین تحریرم است. به گمان خودم این نمایشنامه یک شرح حال است؛ زیرا هروقت اجرایی از آن را می بینم، بیش از هر کس دیگری از تماشاگران، می خندم و گریه می کنم؛ می خندم، چون نمایشنامه همیشه مرا به یاد نقشه ها و برنامه های دیوانه وار و سرخوشانه مادرم برای کسب ثروت یک شبه می اندازد انبوهی از نقشه ها و طرح ها که تمامشان نتوانسته اند در نمایشنامه مجالی برای بروز پیدا کنند.
اما اشک های من به چند سال پیش از نوشتن نمایشنامه برمی گردد؛ به زمانی که به خانه مادری برگشتم و فهمیدم که او بیش از چند ماه دیگر زنده نخواهد بود. او از این موضوع اطلاعی نداشت. ما آن قدری فرصت داشتیم تا تفاهمی را که طبیعت مصر است بعد از نوجوانی بین پسرها و والدین وجود نداشته باشد تجربه کنیم. در مدت آن اوقات سرشار پیش از مرگ او، ما همچون دو دوست با یکدیگر صمیمی بودیم.
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
واقعا نمایشنامهی خوبیه ، از خوندنش پشیمون نمیشید.